روستای سلیمانی

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

آنچه از این وبلاگ عاید شما می شود جدای از آشنایی مفصل با روستای مذکور ، بدست آوردن اطلاعات خوبی راجع به مردم شناسی ،آداب و رسوم ،باورها و بطور کلی مسائل مربوط به جامعه شناسی روستایی در بخش طاغنکوه شهرفیروزه به طور اعم، و روستای سلیمانی به طور اخص است.

کلمات کلیدی
بایگانی

اشاره: «پیشنگ درّه» نام باغی است که در دامنه شرقی کوه پایه روستای سلیمانی (طاغنکوه فیروزه) واقع شده است.

این مطلب تلنگوری است در حد یک خارش ذهن
1. پیشنک، روستایی از توابع بخش فنوج شهرستان نیک شهر در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
2. فرهنگ معین: 1 - زنبه ، تخته ای با چهار دسته که با آن خشت و گل و امثال آن را جا به جا می کنند. 2 - اهرم . 3 - تیشه .
3. لغت نامه دهخدا: پشنگ . برادرزاده ٔ فریدون و پدر منوچهر و شوهر ماه آفرید دختر فریدون .

4. فرهنگ عمید: 1.پشنج› آبی که از تکان دادن یک چیز تر به کسی یا جایی پاشیده شود؛ ترشح آب. کردی. در زبان کر
5.فرهنگ فارسی هوشیار: اسم ‎ -1 افشاندن آب . ‎ -2 آب مترشح :یک پشنگ آب . ‎ -2 آب مترشح :
یک پشنگ آب .

به استناد منبع 5 و 4 معنی پیشنگ دره به همان «پیشینگ شدن» آب که هنوز هم در ترکی خودمان به کار می بریم بر می گردد. که البته فرهنگ عمید زبان این کلمه را کردی ذکر کرده است.
خب ، نتیجه خیلی کلی: عده ای عشایر غیور کرد نام این باغ را پیشنگ دره گذاشته اند یعنی جایی که آبش در حد یک پیشینگ شدن است، خیلی کم آب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۰۲
علی سلیمانی

آق‌چاسم (آق جاسم)، نیای سلیمانی


در 4 کیلومتری غرب روستای سلیمانی باغی است که قدمت زیادی دارد. موقعیت این باغ زیر رشته‌کوه‌های «ایلان لو» و «مسگان‌لو» است. این باغ چشمه‌ای جوشان، آبی زلال و گوارا دارد که معروف به چشمهٔ آق‌چاسم است. در این منطقه در زمان‌های دور قبیله‌ای زندگی می‌کرده‌اند که کارشان دامداری بوده است. نام خاندانی این افراد آن چنانکه که شواهد نشان داده آق‌چاسمی بوده که بعدها عوض کرده‌اند.



اهالی آق‌چاسم قدیم به روایت بزرگان، افرادی مخلص و دین‌دار بوده‌اند تاجایی که برای ادای نماز مغرب و عشا به مسجد روستای سلیمانی می‌آمدند و بعد از اتمام نماز به محل سکونت خودشان عزیمت می‌نمودند.

نقل‌قول است که در یک از شب‌های زمستان که برف در زمین بوده، از این افراد یکی در مسجد نماز می‌خوانده و بعد از اتمام نماز یکی از نمازگزاران روستا این فرد را که میهمان بوده است دعوت به خانه می‌نماید و می‌گوید برف در زمین است امکان دارد گرگ به شما صدمه بزنند این فرد مخلص در جواب گفته: اگر نماز من قبول حق‌تعالی باشد دهان گرگ را می‌بندد.

آثار خانه‌ها قدیمی هنوز در سمت غربی باغ آق‌چاسم پیداست، در سال‌های گذشته نیز که برای حفاری قنات باغ اقدام شد، استخوان‌هایی از زیر خاک پیدا شد که نشان‌دهنده سکونت اقوام قدیمی در این منطقه بوده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۶ ، ۱۲:۱۹
علی سلیمانی

دنیک

یکی از خوشمزه ترین غذاهای سلیمانی که من سراغ دارم «دنیک» است . این غذا شباهت زیادی به آش بلغور دارد ولی خاص‌تر از آن است.

قدیمی‌ها به آن «چوینمه دنیک» هم می گویند. یعنی دنیک جویدنی.

من نتوانستم وجه تسمیه دقیقی برای کلمه دنیک پیدا کنم. ظاهرا به دانه اشاره دارد، دانه های ریز. بی ربط هم نیست . چون برای دنیک باید گندم ها را در آب گذاشت. سپس با هاون کوبید تا پوست آن جدا شود. گندم باید به اندازه ای خرد شود که درشت تر از بلغور باشد. از طرفی یکی از حبوبات اصلی این غذا به اصطلاح خودمان میلکک است. چون در هنگام خوردن این غذا، این دانه‌های نرم شده زیر دندان می آید و حس خوبی از جویدن آن به دست می دهد، به آن دنیک می‌گویند.

برای پختن دنیک باید از نیم روز قبل حبوباتی مثل گندم و نخود را در آب خیساند. سپس به همراه گوشت خرد شده گوسفند، سبزیجات خشک و معطر مثل نعنا، ادویه و گندم کوبیده شده و حبوبات دیگر در ظرفی روی حرارت ملایم گذاشت.

دنیک

قابلمه دنیک روی آتش اجاق (پس از رب جوشاندن)

حداقل چند ساعت وقت لازم است تا این غذا حسابی جابیفتد. از این رو یکی از بهترین زمانها، پختن این غذا هنگام رب جوشاندن یا نان پختن است. آتش داغ تنور یا اجاق با ملایمت دنیک را به غذایی بی نظیر تبدیل می کند.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۵ ، ۰۸:۰۲
علی سلیمانی


 

باغی است کوچک در یک کیلومتری شمال پیشنگ‌دره. 

مساحت این باغ کمی بیش از یک هکتار است. از نظر اندازه در مقایسه با پیشنگ‌دره که بیش از 6 هکتار مساحت دارد، حرفی برای گفتن ندارد. اما در کیفیت باغ و باغداری حرفها دارد.

چشمه کم آب این باغ، با تلاش دلسوزانه افرادی مثل حاج حسین موذن از خشک شدن در سالهای کم آبی نجات پیدا کرده و همچنان برقرار است.

در سالهای اخیر استخر آن با همکاری خوب مالکان سیمان شده و برخی از قسمت‌های باغ مجهز به آبیاری با لوله شد. پیشقدمی این کار خوب با حسین آقای موتورساز بود. عمده محصول این باغ انگور است و در سالهای آینده انشاالله پسته نیز به آن افزوده خواهد شد.

تصاویر زیر مربوط به کیچی‌ پیشنگ‌دره است.


استخر سیمانی کیچی پیشنگ دره


 


موقعیت مکانی کیچی پیشنگ دره

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۵ ، ۱۰:۱۶
علی سلیمانی


از زبان حاج قربانعلی (پدر محمدحسین بنّا)

 

دو دسته ترکمن بودند .یک دسته از آنها مسلمان بودند که جد و ریشه ما سلیمانی ها از اوست و یک دسته دیگه گبر یا کافر بودند.  اینها زیاد باهم دعوا می کردند. بخاطر همین آنها را از شمال تبعید می کنند . هر دوی آنها به منطقه ما می آیند و در «یورد بی اُو» (منطقه ای نزدیک چاه عمیق مرحوم حاج فخرالدین، غربی ترین زمین های کشاورزی سلیمانی) سکنی می گزینند.

تو این منطقه هم باهم سر یک موضوعی دعوایشان می شود . ترکمن غیر مسلمان  به مسلمان می گوید بیا کشتی بگیریم، هرکدام پیروز میدان شد، سر بازنده را از تن جدا کند . کشتی بین آنها شروع می شود . یک شبانه روز کشتی شان طول می کشد ، هر دو خیلی پرزور بودند و قدرتهایشان مساوی. موقع غروب یا طلوع، مسلمان به گبر می گوید یک استراحت بکنیم. او هم قبول می کند. مسلمان سریع تیمم کرده و به نماز می ایستد. بعد از نماز به محض اینکه کشتی شروع می شود ترکمن مسلمان، غیرمسلمان را زمین زده و روی سینه اش می نشیند. به گبر می گوید من تو را نمی کشم فقط بگو لااله الا الله. او هم تکرار می کند . مسلمان می گوید خب بلند شو ، تو دیگر مسلمان شدی.

 بعد از این واقعه گبرها از آنجا کوچ می کنند. ترکمن مسلمان با اهل و عیالش به «آق چاسم» آمده و آنجا سکنی می گیرند.

بعد از چند وقت از طرف حکومت آن زمان دستور می آید که هرچه پهلوان هست بیایند و زورآزمایی کنند. زورآزمایی با شمشیر بود. به این صورت که یک شتر با جهاز را وسط میدان خوابانده بودند. میان جهاز شتر میله آهن جاسازی شده بوده است. پهلوان ها می بایست با شمشیر چنان ضربه ای به جهاز شتر می زدند که شتر دو نصف شود. هر کدام رفتند از انبار شمشیری برداشته و زورشان را امتحان کردند ولی هیچیک موفق نشدند.

نوبت به ترکمن مسلمان که جد ما باشد رسید. رفت و از انبار شمشیری برداشت، وضو گرفته و یاعلی گفت. ترکمن مسلمان چنان ضربه ای به شتر می زند که جهاز و شتر از وسط به دو نیم می شود.

حاج قربانعلی سلیمانی

حاج قربانعلی سلیمانی، راوی افسانه

پادشاه که از دیدن این صحنه حیرت زده می شود. به او می گوید تو برو و با اهل و عیالت هرجا را که دوست داری برای سکونت اختیار کن. از آنجایی که او مالدار بوده منطقه سلیمانی را انتخاب می کند که از کوه و کمر و دشت آن برای گوسفندانش بهره ببرد. آق چاسم را رها کرده و به سلیمانی می آید. اینست که ریشه ما از ترکمن هاست.

تا چند وقت پیش همان شمشیر دست مرحوم حج ملا حسین بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۵ ، ۰۸:۰۴
علی سلیمانی

آقای سیدحسین مصطفوی در اقدامی جالب اقدام به گردآوری اولین ها یا نفراولی های سلیمانی نموده اند. 

این فهرست در قالب جدولی در ذیل خدمتتان تقدیم می گردد. ایشان در مطلبی که برای بنده ارسال فرموده اند اشاره کرده اند که ممکن است نام افرادی از قلم افتاده باشد. شما می توانید نظر خودتان را در این زمینه ارسال فرمایید. 

برای دانلود جدول مورد نظر روی متن روبرو کلیک کنید  دریافت فایل اولین های سلیمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۴:۲۳
علی سلیمانی


چشمه‌جیک در واقع اشاره به یک چشمه نیست بلکه به یک درّه است. از شرقی ترین محله سلیمانی یعنی محمدآباد راهی به سمت دره ایست که به چشمه جیک معروف است. در این دره سه باغ کوچک واقع است که متعلق به اهالی سلیمانی است . 

تا جایی که من حدس می زنم واژه «جیک» در ترکی خراسان اشاره به خشک و بی آب بودن دارد. چشمه جیک یعنی چشمه ای که درحال خشک شدن است. (اگر اشتباه میکنم لطفا اصلاح بفرمایید). با اینجال از زمانی که بزرگان ما به خاطر دارند حتی در خشک ترین سالها آب این چشمه ها برقرار بوده و هرگز خشک نشده اند.

کوه های بالاسر این سه باغ به همراه یک کوه به سمت غربی آب زیادی دارند . به صورتی که آب این سه چشمه ، چشمه پلاد ، کلاته محمدآباد و قنات پایین از این سه کوه می جوشند. 

عکس های زیر چهره بهاری چشمه جیک را نشان می دهد. عکسها از قاسم سلیمانی (فرزند مرحوم امیر سلیمانی)


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۵ ، ۰۸:۳۴
علی سلیمانی

در دهه‌های گذشته به مدد نگاه مذهبی و فرهنگی بزرگانی چون آقاسیدمهدی مصطفوی شاگردانی در روستای سلیمانی تربیت شدند که با ورود به حوزه های آموزشی و مذهبی مثل دانشگاه و حوزه علمیه و همزمان شدن اوج فعالیت آنان با اتفاقات سیاسی همچون انقلاب اسلامی، روحیه فرهنگ‌دوستی در سلیمانی تقویت شد، به شکلی که نقطه بارز و برجسته جمعیت‌شناختی مردم این روستا، علاقه به علم‌آموزی بود، چه در دانشگاه و چه در حوزه علمیه.

این گرایش جمعی تبدیل به یک ارزش شد. اما جدای از اینها رفتن به دانشگاه به خودی خود رفاه و منزلت اجتماعی نمی آورد. این حقیقت انگیزه‌ای شد برای استخدام و پیشرفت اداری. شاهد این مدعا، تعداد زیاد افراد تحصیل‌کرده سلیمانی در دهه های 50 تا 70 به نسبت روستاهای همجوار است و چون تعداد تحصیل‌کرده ها زیاد بود ، طبیعتا پست‌های اداری بیشتری نیز توسط سلیمانی‌ها (به نسبت دیگر روستاها) در نیشابور اشغال شد.

این یک حرکت موفقیت آمیز بود اما...

اما مشکل بزرگ این حرکت از دید حقیر، سقف کوتاه آرمان‌های ما سلیمانی‌ها بود. هدف نهایی ما از دانشگاه رفتن رسیدن به پشت میز یک اداره بود و تمام. نگاهی به متولدین سالهای 50 تا 70 که در ادارات دولتی استخدام شده اند بیندازید. اکثرا در سطح یک کارمند خیلی معمولی مانده‌اند. در حالی‌که با این تعداد تحصیل‌کرده انتظار می رفت حداقل چند نفر در سطح استاندار، وزیر و تعداد زیادی در سطح فرماندار و نماینده مجلس داشته باشیم. یا چند پزشک، خلبان، استاد برجسته دانشگاه، کارآفرین، نویسنده، خبرنگار و ...

مشکل به همان «بسنده کردن به حداقل‌ها» بر می گردد. ما ظاهرا به قوه ابتکار و حرکت خودجوشانه خودمان باور نداریم.

عکس این قضیه در برخی روستاهای سرولایت مثل چکنه و ینگجه اتفاق افتاده است. شما مثال‌های خیلی خوبی از این دو روستا در ذهن دارید.

همین موضوع در تجارت و کشاورزی هم دامنگیر ما شده است. بین سلیمانی‌ها یک نفر تاجر سطح بالا نداریم، یک صادرکننده ، یک واردکننده و ... (به استثنای مرحوم حاج میزرا و فرزندان بزرگوارشان)

این عدم موفقیت ارتباطی به سرمایه پدری ندارد . دلیل آن را در زندگینامه بزرگان صنایع و تاجران کشور خودمان بیابید.

از نظر حقیر دلیل اصلی درجا زدن ما سلیمانی‌ها، سقف کوتاه آرزوهای ماست. فرصت‌ها همیشه هستند، به طور مثال چرا باید سود فروش محصولات کشاورزی ما مثل گوجه‌فرنگی، تخمه ژاپنی، ذرت و ... را تاجرانی به جیب بزنند که روزگاری خودشان یک کشاورز یا کاسب معمولی مثل خومان بوده اند. چرا خودمان اقدام نکنیم. سلیمانی قابلیتش را دارد. نگاهی به مردم روستای گرماب بیندازید، اولین خریداران گوجه فرنگی و انگور در منطقه همین گرماب‌ها بودند. این روحیه جسورانه‌شان رشک برانگیز است.

 کاش برای نسل نوجوان و کودکان‌‌مان این اشتباه را تکرار نکنیم. با ترغیب آنها به خواندن زندگینامه‌های اشخاصی مثل پرفسور صادقی، پرفسور گنجی، برادران خیامی(بنیانگذاران ایران‌خودرو)، حاجی گلستانی و ... آرزوهای بلندپروازانه‌شان را تقویت کنیم.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۵ ، ۰۸:۱۳
علی سلیمانی

تصاویری زیبا از مندیل در مهر ماه 1395 .

عکاس : علی سلیمانی (حسین اصغر)

مندیلی لی


مندیل لی


مندیل لی


مندیل لی


مندیل لی


مندیل لی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۰۹:۲۶
علی سلیمانی

این تصویر یکی از قدیمی ترین تصاویر روستاست. اینکه این اهالی در حال چه کاری بوده اند محل اختلاف است. برخی معتقدند در حال ساخت استخر قنات پایین اند و برخی دیگر به ساختن اولین مسجد روستای سلیمانی که در حدود سالهای 1347 تا 1350 بوده اشاره می کنند.

ساخت مسجد قدیمی روستای سلیمانی

با توجه به اینکه اشخاص حاضر در عکس پُتک، بیل و سنگ در دست دارند نظر دوم یعنی ساخت مسجد به واقعیت نزدیک تر است.

افرادی که بنده با کمک اهالی شناختم :

نفر پتک به دست : مرحوم حاج ملّا ، شخص شال به سر (پشت کسی که سنگ دردست دارد) مرحوم حاج ملا حسین.

سمت چپ او حاج محمد حیدر ، سمت چپ حاج محمد: مرحوم حاج سید فخرالدین احمدی ، بعد از او حاج قربانعلی (پدرحاج محمدحسین بنّا)

بقیه اهالی را نتوانستیم بشناسیم . هر کدام از عزیزان که می توانند در شناسایی عکسهای قدیمی کمک کنند لطف شا را از ما دریغ نفرمایند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۵ ، ۰۷:۳۷
علی سلیمانی


بفرمایید اولین علم خبری چطور شروع شد؟ و از کدام روستاها دعوت گرفتید؟

بنده با زنده‌یاد آقاسیّدمهدی و چند نفر دیگر نشستیم گفتگو کردیم که اینطوری خوب نیست روستاهای اطراف خودشان تنهایی ما تنهایی عزاداری کنیم . این بود که ما از بیرم آباد و همت آباد دعوت کردیم روز عاشورا به روستای ما بیایند برای عزاداری.

نذری ها چطور؟ به مردم روستا حواله دادین تا تهیه کنند؟

نخیر، نذری ها همه افتخاری بود ، مردم روستا هرکس در توان داشت کمک کرد.

تا قبل از علم خبری فقط 3 بار در سال در روستا خرج می دادن، وقتی ما بچه بودیم 19 رمضان را حاج محمدغلام خرج می داد، 21 رمضان را حاج آقا خرج می داد و 23 رمضان هم پدر من . همین سه بار بود فقط.

حاج علی اصغر سلیمانی

عاشورا چی؟

عاشورا بعدا که علم خبری شروع شد، مردم روستا همه کمک می کردند ، آنموقع 3 تا خرج شخصی بود یعنی هزینه اش مربوط به خرج دهنده بود ولی عاشورا همه مردم کمک می کردند.

وقتی حاج محمد ابراهیم تقی آبادی آمد عزای مادرم ، در راه برگشت به من گفت آن مسجده شما دارین ، این برای سلیمانی خوب نیست. وقتی این را شنیدم اومدم به بچه ها گفتم : مسجد را خراب کنیم ، بزرگترش کنیم. اولش مخالفت می شد ، بعد قبول کردند با اینکه سال خشکی بود و درآمد نبود ، خدا کمک کرد درست شد، خدا رحمت کند حاج زین العابدین رو با همین حاج حسن (حج ابراهیم) زحمتها کشیدند.

چه سالی بود که مسجد رو دوباره ساختین؟

سال 1349 بود. پول نبود که هر سه نفری 1000 تومان می دادند ، تازه آنها که داشتند، بیشتر مردم اصلا پول نداشتند. مسجد با 27000 تومان درست شد. برای فرش 6000 تومان فرستادیم اصفهان فرش خریدیم ، که الان همان فرشها هستند هنوز.

وقتی مسجد کوچک بود کجا از مردم پذیرایی می کردین؟

عرض می کنم، سرشب که به مردم افطاری می دادیم ، باز برای سحری دعوت می کردیم خانه های خودمان .یعنی هرکس خرج می داد در خانه خودش بود . قرآن می خواند غذا می خوردند بعد می رفتند خانه های خودشان.آن موقع سلیمانی 35 خانوار بود . مسجد هم مناسب همین جمعیت کوچیک بود. روز علم خبری مردم را می بردیم خانه های خودمان ، همین خانه های اطراف مسجد خلاصه.

 

آن سالها خوب وسیله نبود ، علم خبری چطور انجام می شد؟ دعوت کردنها، آمدن میهمانها؟

وسلیه نبود که پیاده می رفتیم. وقتی از ما دعوت می کردند علم را برمی داشتیم یک سر علم روی دوش یک نفر ، سر دیگرش روی دوش یکی دیگر. پیاده می رفتیم تا آن روستا. نزدیک همت آباد یا مثلا بیرم آباد که می رسیدیم آنجا علم را سرپا می کردیم.

دعوت کردن چی؟

کاغذ می نوشتیم. اول تدارک می دیدیم. برنامه می ریختیم که فلانی گوشت ، فلانی برنج مثلا و غیره ذلک بعد کاغذ می نوشتیم برای روستاها.

اولین منطقه ای که علم خبری کرد سلیمانی بود. اونا ،اون روستاها بعد از ما یاد گرفتن و رسم شد خلاصه.

 

چرا میگیم عَلم خبری ؟ این کلمه یعنی چی ؟

برای اینکه خبر کردن یعنی دعوت گرفتن. خب با علم می آمدند . یعنی علم را برداریم برویم دعوت به عزاداری . یعنی علم را برداشتیم مردم را خبر کردیم.

از قدیم ترین آشپزها بگین ، کی ها بودند ؟

کربلایی عیدمحمد بود و پدرم . حتی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۵ ، ۰۸:۵۶
علی سلیمانی


برخی از غذاها محدود به شهر یا منطقه خاصی نیست و یک غذای همگانی است که به اشکال مختلف پخت می شود، مثل انواع پلو. اما برخی دیگر، متعلق به یک منطقه است که ریشه در فرهنگ خاص آن منطقه دارد.  بلغورشیر یکی از آنهاست.

بلغورشیر غذایی است که بدون داشتن دام،  بخصوص گوسفند نمی توان وجود آنرا در منطقه ای متصور شد. این غذا به شکل سوپ و معمولا در هوای سرد پاییز و زمستان در وعده صبحانه مصرف می شود.

این ماده غذایی از ترکیب شیر، بلغور گندم و ادویه تهیه می شود. شیر در دل بلغور جوشیده شده و به اصطلاح به مغز آن نفوذ می کند، سپس با دم کشیدن آن بلغور از حالت خامی درمی آید و در نهایت با پودر کردن و خشکاندن ماده مغذی و مفیدی به دست می آید که نگهداری طولانی مدت آن بخاطر خشک بودن امکان پذیر می شود.

برای پختن یک وعده بلغورشیر می بایست یک ملاقه معمولی برای هر نفر از پودر بلغورشیر به آب جوش اضافه کرد. معمولا همراه با آن از لوبیای چشم بلبلی استفاده می شود. در زمستان برای حفاظت بدن از سرماخوردن می توان از شلغم یا تُرب نیز در این سوپ استفاده کرد. در قدیم که نگهداری گوشت تازه امکان‌پذیر نبوده، از قورمه در سوپ بلغورشیر استفاده می شد.

در مجموع برای تهیه یک سوپ بلغورشیر برای دو نفر مواد لازم از قرار زیر است:

سوپ بلغورشیر

1.       پودر بلغورشیر : 2 ملاقه

2.       پیاز : 1 عدد

3.       قورمه، جزغاله یا گوشت خردشده: 3 قاشق غذاخوری

4.       لوبیای چشم بلبلی: 1 ملاقه

5.       شلغم، تُرب یا سیب‌زمینی: 1 عدد

6.       نمک، فلفل و ادویه: به مقدار لازم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۵ ، ۰۸:۰۳
علی سلیمانی

نوع بازی : جمعی          حداقل تعداد افراد لازم:  3 نفر   

    

   مناسب گروه سنی : کودکان ، نوجوانان ، بزرگسالان  


کیفیت بازی :

 یکی از آن بازی های جالب بود که اگر درست اجرا میشد می توان گفت فایده اش افزایش اطلاعات عمومی بچه ها بود .

بازی به این شکل است که فردی که معمولا از بقیه بزرگتر یا دارای سواد اطلاعاتی بیشتر است به عنوان استاد (اوستا) روی یک تخته سنگ ، چهارپایه یا ... می نشیند . بقیه افراد بصورت نیم دایره اطراف او می ایستند . ابزار بازی یک گُزر  پارچه ایست . تصور کنید یک توپ پارچه فشرده به اندازه دو مشت بسته که به آن نخی بلند و محکم وصل است .

در شروع بازی قسمت توپ در درست اوستا و سرنخ دست اولین شرکت کننده است (کسی که در طرف راست نیم دایره به عنوان نفر اول ایستاده ). 

اوستا یک سوال می پرسد مثلا « سردرختی است ، شکوفه آن سفید است و اولین درختی است که گل می دهد » . 

پاسخ را باید کسی بدهد که سرنخ دست اوست و اگر پاسخش اشتباه باشد سرنخ به نفر بعد داده می شود . به محض اینکه استاد پاسخ درست را تایید کرد ، توپ پارچه ای را رها می کند و افراد همگی فرار می کنند ( غیر از اوستا ) . کسی که جواب درست را داده گرز را در هوا چرخانده و به افراد حمله می کند و به هرکس برسد ضربه ای محکم به او می زند . اما او باید گوش به زنگ اوستا باشد . ناگهان اوستا با گفتن ( جَو ...جَو ...) عمل زدن را متوقف می کند . فرد گرز به دست با شنیدن این صدا باید سریعا قبل از آنکه افراد او را بگیرند خود را به اوستا برساند .

 اگر در مسیر یکی از افراد او را متوقف کند ، می تواند به پشت او سوار شود و تا نزد استاد از او سواری بگیرد . فرد گرز به دست در حالی که کسی را در پشتش سواری میدهد به نزد اوستا می آید. 

دوباره افراد حول اوستا حلقه زده و باز سوال دیگری مطرح می شود .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۵ ، ۰۷:۵۷
علی سلیمانی

مقدمه

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ . *سوره اعراف آیه 43*

روزها، ماه ها و قرن ها یکی پس از دیگری سپری می شوند، در این میان ملّتها تاریخ، آثار، آداب، رسوم، سنن و رشادتهای جاودان خود را به یادگار گذاشته و آیینه تمام نمای وقایع بزرگ اجتماعی می گردند. آیینه‌ای که حوادث دور را روشن و واقعیتهای نزدیک را روشن تر جلوه گر می سازد. انسان نیز در روند زندگی از فراز و نشیب هایی عبور می کند، اطلاعات و آگاهی هایی کسب کرده و در عین بلوغ فکری خواسته ها و مصلحت هایی را تجربه می کند و با نفس خویش مبارزه و گاهی هم تسلیم آن می شود، بالاخره آثار و نتیجه زندگی منجر به پس دادن حساب در پیشگاه خدواند متعال می گردد.

 

اگرچه تاریخ روستای سلیمانی نشان از رشادتها و آثار ممتاز و ویژه خود دارد، ولی با نگرش به هر سو به حماسه های مردم متدین و غیور این روستای همیشه جاودان پی می‌بریم که در تاریخ سیاسی اجتماعی معاصر چه نقش آفرینی‌های ارزشمند و ماندگاری داشته اند.

 

نقش آیت الله سیدمهدی مصطفوی (ره) در بیداری مردم روستا

آیت الله سیدمهدی مصطفوی

آیت الله سیدمهدی مصطفوی (ره)


در آن روزگار (دوران مبارزه انقلاب اسلامی) از یک سو

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۵ ، ۱۰:۰۴
علی سلیمانی

سلام به تمام اهالی بزرگوار سلیمانی،که دعای خیرشان بدرقه راهم بود،دست مریزاد درودخدا به روان پاک شهدای عزیز و اموات همه بویژه پدرم و عالم اهالی آقا سیدمهدی

واما خاطره:

:واژه گمارچیست؟

گمار ازکلمه گماشتن و بکارگیری شخصی برای کاری راگویند، اما درگویش سلیمانی و برخی مناطق کمکی چوپان است که دربعدازظهر بابردن آذوقه چوپان وسگش درناحیه ای که قبلا مشخص شده به چوپان می پیوندد، و شب راتاصبح همراه گله وچوپان بسرمی برد

واماچه شدکه حقیر ازگماروچوپان و،،،یادکردم؟

 بشنوید به یکبار خواندنش می ارزد، روزی وروزگاری دریکی از شبهای بهاری نوبت گماری از آن مابود۵۰ تومان مرحوم آقا بمن داد که شخصی راپیداکنم و ۵۰تومانی را بدهم تاراهی محدوده «باغ بغل» یا «کلبه عباسی قبر» شود،ولی دریغ از یک نفر هیچ کس راپیدا نکردم، باخود گفتم:

  مگر بیل به کمرم خورده؟  خودم میروم،

 به مادرم: گفتم ننه خودم میرم

 آذوقه ها رابرداشتم وبرای اولین بار راهی گوسفند چرانی شدم آنهم شب، هرچه مادرم التماس کردکه بیا پالتو کهنه و یا پوشاک دیگری ببر ولی من گوش نکردم  اوج ورزشکاریم  بود با یک بلوز ورزشی و یک شوله یا چمق، (چوب نازک) رفتم.

 چشمتان روزبدنبینه، شب‌هنگام  از درون انجیرزو عبور کردم و باتوجه به داستانهای مهیج وترسناکی که ازآن مکان شنیده بودم ترسان ترسان از درون آن گذشته و به پشت انجیرزو رسیدم، خوب گوش کردم صدای زنگ گوسفندان راشنیدم.

 

چراغ قوه راروشن خاموش کردم صدای غیّه(غیوه) نامخدا شکاری را شنیدم با روشن کردن چراغ‌قوه تا پهلوی نام خدا دویدم، ناگفته نماندباطری چراغ قوه را تا صبح تمام کردم، القصه بمحض اینکه چشم نامخدا بمن افتاد گفت:

 مگر عروسی آمدی؟

 این چه وضعیه؟

 گفتم: چی شده مگر

 البته همه این الفاظ به ترکی رد و بدل میشد مثلا میگفت ( اینگارتویه گلدده) گفت:

 بااین لباس تاصبح تلف میشی

خلاصه، دنبال گوسفندان راه افتادم هی رفتم هی چراغ قوه روشن کردم! واعتراض نامخدا را شنیدم، که میگفت اینقدچراغ روشن نکن، وتا آنوقت نمیدانستم که گوسفندان تاسیر نشن نمیخوابند، ساعت حول حوش ۲ نصف شب گله خُسبید.

نامخدا بمن گفت:

 برو وسط گوسفندان بخواب تا سرما نخوری چون کم‌کم  و نم‌نم برف نیز میامد، رفتم وسط گوسفندان خوابیدم سرم را دادم زیرشکم گوسفندی اتفاقا  نرینه بود، میدانید که گوسفند نر مجرای ادرارش زیرشکمش است، که ناگهان حس کردم که داخل یقه وگوشم  مایع ولرمی وارد شد، ابتداخوشایند بود بر اثرگرمی آن. ولی بعدکه یخ کردچه بگویم؟!  

وقتی صبح شد نامخدای بی انصاف که تا صبح زیرکَپنک گرم شده بود با خنده ای تمسخرآمیزگفت بیا گراماس بخوریم، که حقیر با درخواست اجازه تا سلیمانی دویدم.

پایان( رحمت خدابر محسن سپهری عزیز)

سیدحسین مصطفوی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۵ ، ۱۸:۰۴
علی سلیمانی

ژاپنی ها بی دلیل وارد صنعتی نمی شوند. آنها می دانند ارزش گیاهان دارویی خراسان بالاست. منطقه ما یعنی طاغنکوه یکی از متنوّع ترین مناطق در زمینه گیاهان دارویی مختلف است. گونه های فراوانی در این رشته کوه وجود دارد .

اما مزّیت طاغنکوه به تنوعش نیست، به کیفیت گیاهانش است. احتمالا شما هم آویشن و کاکوتی (ککلیک اوته) کوه‌های نیشابور را امتحان کرده اید به نظر من قابل مقایسه با آویشن خودمان نیست . من کاکوتی و آویشن مشهد را هم تجربه کردم. اصلا طعم نداشت. یک دوست شیرازی دارم که هر از گاهی بخاطر تحصیل در دانشگاه به مشهد می آید. سال پیش از آویشن شیراز برایم آورد. می دانید که آویشن شیرازی شهرت ملّی دارد. وقتی طعمش را در چایی چشیدم، متوجه شدم چقدر آویشن ما بهتر و خوش طعم تر است.

کتیرای طاغنکوه هم چنین حکایتی دارد.

به لطف خداوند این کوه ها منبع چنین برکاتی هستند ولی واقعیت اینست که در اثر خشکسالی و بی توجهی بعضی از ما بوته های آویشن در حال کم شدن هستند. زمانی که من در دوران راهنمایی بودم (22 سال پیش) قرّه دره مملو بود از بوته های آویشن . پارسال با همان تصور برای جمع کردن آویشن رفتم وقتی منظره خشک کوه را دیدم خیلی ناامید شدم.

آویشن طاغنکوه در کوه های پشت سلیمانی

آویشن نیلک‌لی (باغی در دل رشته کوه طاغنکوه)

ای کاش شورای محترم روستا تدبیری بیندیشند تا چرای گوسفندان در دو سه کوهی که بوته آویشن دارند منع شود.

در این بین کار آقای رضا سلیمانی(حاج حسین شیخ) قابل تقدیر است. او دو سه بوته آویشن را در منزل شخصی اش در سلیمانی کاشته تا ببیند آیا امکان تکثیر دستی این محصول در زمین زراعی وجود دارد یا خیر. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۵ ، ۰۸:۰۲
علی سلیمانی

بازماندگان نسل اول سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سردار مصطفوی را خوب می شناسند. ایشان یکی از تکاوران گارد جاویدان بود که در کاخ نیاوران خدمت می کرد و در آستانه پیروزی انقلاب و پس از صدور فرمان حضرت امام (ره) به نیروهای ارتش برای ترک پادگان ها و پیوستن به ملت، در درون کاخ ستمشاهی سرود »خمینی ای امام« را سرداد و به سیل خروشان ملت پیوست.

سردار مصطفوی با شهید چمران در آزادسازی دوم کردستان

با شهید چمران در برنامه ریزی برای آزادسازی مرحله دوم کردستان 

بعد از پیروزی انقلاب به دلیل آشنایی قبلی با شهید محمد منتظری به عضویت سپاه در می آید، و مسئولیت آموزش و آموزش و سازماندهی نیروهای اولیه سپاه را در پادگان ولی عصر (عج) به عهده می گیرد. با شروع آشوب و اغتشاش در کردستان، به دلیل مهارتی که در جنگ پارتیزانی داشت، در تیرماه سال 1358 با حکم شهید منتظری به کردستان اعزام شد و مردانه با دشمنان تجزیه طلب در آن منطقه بحران زده جنگیده و موفق شد عملیات آزادسازی مریوان و سپس با همراهی شهید چمران و شهید فلّاحی عملیات آزاد سازی پاوه را به پیروزی منجر سازد.

سرانجام در نخستین روزهای آغاز جنگ تحمیلی در منطقه قصر شیرین به اسارت دشمن بعثی گرفتار شد و مدت ده سال از عمر خود را در اردوگاه های عراق سپری کرد.

سردار سیدعلی اکبر مصطفوی

 

مصاحبه خواندنی زیر شرح سرگذشت اوست در همراهی با شهید فلاحی .

دریافت فایل مصاحبه

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۳:۲۷
علی سلیمانی

با وجود رسیدگی بیشتر کشاورزان روستا به زمین هایشان شامل انواع کود، سم ، بذر مرغوب ، شخم خوب ، آبدهی بالا و ... هرسال شاهد افت باردهی زمین ها هستیم . میزان محصولات به دست آمده از گندم و جو گرفته تا تخمه ژاپنی و چغندرقند سال به سال کمتر می شود. اگر هزینه سودمندی هر هکتار زمین را محاسبه دقیقی انجام دهیم متوجه می شویم در خیلی از محصولات ما بیشتر ضررده بوده ایم و فقط کارگری مان به ما مانده . 

آیا با وجود این واقعیت، زمان تغییر محصول نرسیده است؟ 

در ذیل مقاله ای در خصوص شرایط کاشت زعفران می آید ، امیداست مفید واقع گردد:


 آب و هوای مناسب برای کشت زعفران

زعفران گیاهی است نیمه گرمسیری و در نقاطی که دارای زمستانهای ملایم و تابستان گرم و خشک باشد بخوبی می روید. مقاومت زعفران در مقابل سرما زیاد است و لیکن چون دوران رشد آن مصادف با پائیز و زمستان و اوایل بهار است طبعا در این ایم به هوای مناسب و معتدلی نیاز دارد. در دوره خواب یا استراحت گیاه (تابستان) بارندگی یا آبیاری برای آن مضر است بنابراین کشت و کار آن در مناطق گیلان و مازندران و مناطق گرم جنوب کشور معمول نیست. اراضی آفتاب گیر و بدون درخت که ضمنا در معرض بادهای سرد نیز نباشد برای رشد زعفران مناسب است. با این وجود در برخی از روستاهای بیرجند و قاین در زیر سایه بوته های زرشک و درختان بادام که در تابستان کمتر آبیاری می شوند کاشته می شود.

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۵ ، ۱۲:۱۲
علی سلیمانی

سُم:

سُم، حفره ایست در دل زمین به شکل یک غار که در قدیم از آن برای نگهداری گوسفندان در زمستان استفاده می شد.

 

سم را فرهنگ معین اینگونه معنی کرده است:

»خانه ای زیر زمینی که در بیابان ها برای مسافران می ساختند«

در برخی از مناطق ایران به سُم، کَنده نیز می گویند.

در قدیم ساخت خانه مشقّات بسیار زیادی داشت که خارج از تصور ماست. مصالح بنّایی در همه جا وجود نداشت. وسایل حمل و نقل شامل یک یا دو الاغ یا قاطر بود و آب که جابجایی آن امکان پذیر نبود.

 

تصور کنید در سلیمانی خودمان برای ساختن یک خانه ابتدا باید خاک آن فراهم می شد. خاک مناسب در همه جا نبود. باید جایی که خاک مناسب داشت انتخاب می شد، سپس چند نفر با بیل و کلنگ یکی دو هفته خاک آن محل را استخراج می کردند. 

روستای سلیمانی منطقه ای کوهپایه ای است. طبیعی است که خاک آن نرم نیست و به اصطلاح چال است نه خاک. در برخی قسمت ها خاک نرم یافت می شد. اهالی روستا همان قسمت را شروع به کندن می کردند. تا جایی که حفره ای بزرگ در آنجا تشکیل می شد. این حفره به شکل یک غار درمی آمد که گاهی با خطراتی هم همراه بود. به طور مثال بزرگان روستا کشته شدن چند نفر در داخل این غارهای مصنوعی را به علت ریزش سقف غار تایید کرده اند.


پس از آنکه خاک تهیه می شد می بایست این مقدار خاک با الاغ و قاطر به محل بنّایی جابجا شود که خود این کار، مشقّتی عظیم بود. بهرحال خاک جابجا می شد و غار مصنوعی در جای خودش باقی می ماند.

با درنظر داشتن اینکه ساختن یک خانه سختی ها و هزینه زیاد داشت، دامداران امکان ساختن آغل برای گوسفندان را نداشتند. از اینرو در برخی موارد از همین غارهای مصنوعی برای نگه داشتن گوسفندان از سرما و برف وبوران زمستان استفاده می کردند. به شرط آنکه این غار مصنوعی سقفی محکم داشته باشد و احتمال ریزش آن خیلی کم باشد.

سمسم

 تصویری از دو سُم 

البته برخی از سُم ها از همان ابتدا با هدف نگهداری گوسفندان ساخته شده است نه برای برداشت خاک بنّایی. مثل سُمی که انتهای کوچه منزل محمدحسین شکراللهی (نزدیک خانه قبلی غلامعلی دستلاف) بود. این سُم ها به علت واقع شدن در نزدیکی منزل صاحب رمه و نیز خاک سفت و محکم مطمئن بوده و سالها مورد استفاده بودند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۵ ، ۰۸:۰۹
علی سلیمانی

خداوند باری تعالی برای هدایت بشر پیامبران را فرستاد. هرکدام از پیامبران برای اثبات ادعای خود با یک یا چند معجزه  آمدند . پیامبر ما حضرت محمد (ص) با معجزه ای  آمد که هنوز حی و حاضر بین ماست و تا ابد خواهد بود. قرآن کلام خداوندی است در دستان ما که برای هدایت شدن هیچگاه از آن بی نیاز نخواهیم بود. از اینرو برای ما مسلمانان در جهان فیزیکی هیچ چیز بالاتر و باارزش تر از قرآن نیست  وحفظ حرمت آن بر همه ما واجب.

ریا در مجلس قرآن: 

ما مسلمانان مدتهاست که داریم قرآن را به فراموشی می سپاریم. چند نفر از ما وقتی سوال مهمی در زندگی برایمان پیش آمده به قرآن فکر کرده ایم ؟ چند نفر از ما سعی کرده ایم سبک زندگیمان را بر اساس قرآن بنا کنیم؟ تمام کاری که میکنیم اینست که گاهگاهی یک ورق از قرآن را بخوانیم و بگذاریمش گوشه طاقچه، آنهم بعضی از ما. 

قرآن خواندن محدود شده به مجالس تعزیه. اما همین هم دچار انحراف شده. در یک مجلس تعزیه سه روزه بارها به قرآن کریم بی حرمتی میشود. مداح، بارها قرآن خواندن را بین آیات متوقف میکند تا اعلام کند « جناب آقای دکتر فلانی خوش آمدید، آقای مهندس فلانی، ریاست محترم فلان جا قدمتان رو چشم و ...»  سوال اینجاست که مگر صاحب عزا چشم ندارد ببیند چه کسی وارد مجلس شد و به او تسلیت گفت؟ مداح برای چه کسی ورود این فرد را از بلندگو اعلام میکند؟ لابد برای خود آن فرد که حس کند تحویلش گرفته اند؟ ریاکاری با نام قرآن یعنی این.


این جملات سخیف، بی ارزش، کودکانه و ریاکارانه بین آیات قرآن کریم حس بسیار بدی به آدم میدهد و جالب اینست که همه ما این حس بد را تجربه میکنیم ولی خم به ابرو نمی آوریم و سعی میکنیم با جماعت همرنگ شویم. 

از طرفی وقتی از بلندگو نام دکتر فلان و مهندس فلانی پخش میشود به دیگر افراد عادی در مجلس احساس بی ارزشی دست میدهد. مداح از بین پانصد نفر نام پنجاه نفر را میبرد یعنی شما افراد عادی این روستا در جایی نیستید که نامتان را از بلندگو ببریم .

در قدیم وقتی وارد مجلس تعزیه میشدیم صدای آرام و دلنشین قرآن خوانی پیر مثل ملایحیی، حاج عباس ، کربلایی رضا ، حاج مسلم و ... را میشنیدیم وبقیه اهالی که دور مسجد مشغول قرآن خوانی شان هستند، فضایی معنوی، ساده و روحانی. 

اما امروز به محض ورود به مسجد صدای آزار دهنده بسیار بلندی را میشنوی که از بلندگوهای مداح پخش میشود. مداح عزیز سه چهار بلندگوی قدرتمند را در یک فضای بسته سیصد چهارصد متری روشن میکند و صدای آمپلی فایر را تا ته باز میکند تا صدایش غراتر و رساتر جلوه کند. این صدای بلند نه تنها اجازه نمیدهد افراد حاضر حواسشان به خطوط قرآن خودشان باشد بلکه آدم را دچار سردرد میکند . خصوصا که تا میخواهی تمرکز کنی به خط قرآن خودت، با جمله کودکانه « جناب آقای فلانی...خوش آمدید» شالوده تمرکز از هم میپاشد . 

ختم کلام، روی صحبت من با مداحان نیست با مردم سلیمانی است، تا کی میخواهیم به ریاکاری هایمان ادامه دهیم ؟ آیا ترک یک رسم غلط اینقدر سخت است؟ آیا برگزار کردن مجلس تعزیه بدون حضور مداح ننگ است؟  کسر شأن است؟  آیا حفظ حرمت قرآن و احترام مردم روستایمان واجبتر است یا تملق چند صاحب منصب؟ 

بیایید از همین امروز در  وصیت نامه مان یا حداقل به شکل زبانی به اطرافیانمان توصیه کنیم راضی نیستیم در مجلس تعزیه ام تشکیلات  مداحی بیاورید. 


بیایید در تغییر یک رسم غلط پیشرو باشیم و یک کار فرهنگی ارزشمند بکنیم . 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۵ ، ۰۷:۳۱
علی سلیمانی


جاده ابریشم، جاده پیوند و صلح بود. شاهان از این جاده هدایا را برای هم می‌فرستادند. ابریشم راهی بود ایمن به دور از جنگ‌ها و ستیزه جویی‌های کشور‌ها و امپراتوری‌ها، در هزاره‌ها و سده‌ها. تلاقی‌گاه میان شرق و غرب.ابریشم، ادویه، چای، کاغذ، ظروف چینی، یونجه و انگور، شیشه و بخور از این راه به کشورهای مقصد می‌رسید پربیراه نیست که آن را با نام «ابریشم» این کالای تجملی نامیده‌اند. در اواخر قرن نوزدهم «فردیناند فون ریختهوفن»، جغرافی‌دان و زمین‌شناس آلمانی برای اولین بار واژه «جاده ابریشم» را به کار برد و از آن پس بود که این عبارت مقبول عامه مردم واقع شد. هرچند مسیر جاده ابریشم به یک راه ختم نمی‌شد و راه‌های فرعی بسیاری داشت.‌گاه از میان کویر می‌گذشت‌گاه از میان کوه یا جنگل; دریا و رودخانه‌ها ولی آنچه تداعی گر هویت اصلی این جاده بود; نام ابریشم و مسیری بود که برای آن برگزیدیم. جاده‌ای غریب که باید از آن گذر می‌کردیم.

 

این راه از شهرستان توان هوانگ در چین به ولایت کانسو می‌آمد و از آنجا داخل ترکستان شرقی امروزی می‌شد و از درون آسیای مرکزی می‌گذشت و از راه بیش‌بالیغ و آلمالیغ و اترار به سمرقند و بخارا می‌رسید. در بخارا قسمت اصلی آن از راه مرو، سرخس، نیشابور، گرگان، بام و صفی‌آباد به ری می‌آمد و از ری به قزوین و زنجان و اردبیل  و تبریز و ایروان می‌رفت و از ایروان به ترابوزان یا بیکی از بندرهای شام پایان می‌گرفت.

 

پیشینه این جاده به 4 تا 6 هزار سال پیش از میلاد مسیح می رسد. یعنی قدمت این جاده حداقل 6000 سال است. هرچند جاده ابریشم به نیشابور که می رسید چند شعبه داشت اما مهمترین آن همان بود که از دشت جوین به سمت نیشابور کشیده می شد. این راه همان جاده قدیم نیشابور سبزوار است.

تصور اینکه این جاده قرنها محل عبور و مرور کاروان های تجاری و نظامی بوده لذت بخش است. تا آنجا که من در سفرنامه ها دقت کرده ام تا قبل از دوره صفوی جاده ابریشم از سبزوار تا نیشابور همان است که امروز جاده قدیم نیشابور به سبزوار(همین جاده خودمان که از همت آباد می گذرد) بوده است ولی با مطالعه در سفرنامه هایی که از صفویه به بعد موجود است به این یافته می رسیم که جاده ابریشم از سبزوار تا زعفرانیه مستقیم بوده ، سپس از آنجا جاده صعب العبوری از کوه گذشته و به شوراب می رسیده است. 


این دو روستا در آن زمان دو تا از مهمترین کاروانسراهای جاده ابریشم در خراسان را داشته اند به خصوص زعفرانیه.

 

از آنجا که کاروان ها پس از عبور سخت از کوه های بین زعفرانیه و شوراب نیاز به استراحت داشتند، معمولا یک شب را در شوراب به سر می بردند و چند ساعت بعد به نیشابور می رسیدند. 

کاروانسرای زعفرانیه


بقایای کاروانسرای شوراب


این راه یعنی مسیر سبزوار- زعفرانیه- شوراب- نیشابور  معروفترین مسیر جاده ابریشم در اطراف نیشابور بوده است. اما همانطور که برخی سفرنامه نویسان اشاره کرده اند، مسیری هم از طرف دشت جوین- دشت طاغنکوه و سپس نیشابور بوده است . این مسیر همان جاده قدیم نیشابور به سبزوار خودمان است. این مسیر محل عبور کاروانهای زیادی بوده است ، اما چرا در هیچ سفرنامه ای اشاره ای به روستای سلیمانی، روستای بتو و روستای بیرم آباد  نشده است؟

نکته جالبی که جای تامّل دارد و می شود به عنوان یک مقاله کار کرد، بحث کال قربان(قربانی کاله) است.شاید برای شما هم پدربزرگانتان تعریف کرده اند که تا همین 60 سال پیش وقتی باران تندی می بارید سیلی بزرگ از طرف شازده حسین اصغر راه می افتاد این سیل مسیر غرب به شرق از شازده را در پیش گرفته از میانتو گذشته ، زمینهای  روبروی سلیمانی (زمینهای فعلی جی ام ، عمیق شخ بند) را پیموده و در نهایت به سمت نیرآباد و توزندجان جاری می شد.

 اگر در نقشه هوایی این منطقه دقت کنید نوار سبز رنگی می بینید که از سلطان آباد تا نیرآباد وکشیده شده از آنجا به سمت کفکی تغییر مسیر می دهد. این همان مسیری است که به قربانی کاله معروف است.

نوار سبز رنگ معروف به قربانی کاله

برداشت من اینست که در ادوار گذشته به علت وجود کال عریض و عمیق در این قسمت امکان عبور کاروانها از آن سوی کال به این سو که سلیمانی و بتو بودند امکان پذیر نبوده است. در واقع جاده ابریشم سمت جنوبی این کال قرار می گرفته است.

دلیل باستان شناختی این نظریه وجود قلعه باستانی در توزندجان است که قدمت آن به دوره ساسانی برمی گردد. یعنی کاروان ها امکان عبور به این سمت کال را نداشتند از این رو رفت و آمدها از سمت جنوبی بوده و قلعه و دژ و استحامات هم اگر ساخته اند در همان سو بوده است.

این کال امکان بررسی تاریخی سلیمانی را بسیار محدود کرده است، تا جایی که بنده با بررسی بیش از 50 منبع اصلی تاریخی اثری از نام سلیمانی در این منطقه به دست نیاوردم.

البته نظریه دیگر اینست که نام روستا تغییر کرده است، شاید قبلا نام دیگری داشته که به مرور زمان تغییر کرده و به سلیمانی منتهی شده است.

منتظر نظراتتان هستم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۴
علی سلیمانی

اگر به رشته کوه طاغنکوه از فاصله هوایی زیاد نگاه کنید، کوه ها را با رگه های رنگارنگ جالبی می بینید که بعید نیست در برخی از مناطق این رشته کوه قابلیت های معدنی هم باشد.


سال پیش گروهی با تجهیزات معدن کاوی به کوه های قوش آلاغی  در سمت شرقی پیشنگ دره آمده و مشغول کاوش شدند. در صحبت هایی که با اهالی داشتند این منطقه را حاوی آهن دانسته و اظهار می کردند که تا مدت مدیدی اینجا مشغول خواهند بود. 

فکر می کنم حدود 6 ماه مشغول بودند و در این مدت ده ها بار کامیون سنگ آهن از این کوه ها برداشت کردند.

رشته کوه طاغنکوه

عکس اول: رشته کوه طاغنکوه  


برداشت سنگ آهن در کوه های قوش آغالی طاغنکوه

عکس دوم: برداشت سنگ آهن از کوه های قوش آغالی

در عکس دوم آثار کاوش آنها دیده می شود.

پس از مدتی به دلیلی نامعلوم کار را رها کرده و دیگر بازنگشتند. هنوز نمی دانیم علّت توقف کار، نداشتن مجوزهای قانونی بوده یا کم بودن درصد آهن در سنگ ها. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۵۰
علی سلیمانی

یک خاطره تامل برانگیز

این را از زبان یکی از کهنسالان روستا، حاج قربانعلی (قربان دایی) حکایت می کنم:

سالها پیش من و کلبه یدالله چوپون بودیم. یه شب تو کوه های «زاغال یاخن» گوسفندا رو خوابونده بودیم و یه لقمه نون داشتیم می خوردیم . دیدم یه صدایی از ته درّه میاد. من گوشام رو تیز کردم. مطمئن شدم کسی هست. یواش بدون اینکه کلبه یدالله متوجه بشه به بهونه سرزدن به گلّه رفتم دامنه کوه. تو تاریکی و روشنی دیدم دو نفر یواش یواش دارن از کوه میان بالا.  همونجا خَب کردم(ساکت موندم و کِزکردم). اون دو نفر نزدیکتر شدن. دیدم تفنگ دستشون دارن و یه قطار فشنگ به کمرشون بستن.

ترسیدم نکنه الواط باشن و بخوان گلّه رو از دستمون بگیرن. یواش بلند شدم خودم رو به کلبه یدالله رسوندم. داشت چرت میزد. گفتم پاشو، پاشو. از خواب پرید. گفت چی شده؟ گفتم نترس. انگار دو نفر مسلح دارن از ته درّه میان طرف ما.

با ترس و لرز پاشدیم و پرسیدیم کی هستین؟ چی میخواین؟

همونجا وایستادن. یکی شون داد ما الواط نیستیم باهاتون کاری نداریم نترسین. خیالمون راحت شد. خلاصه اومدن پیش ما و براشون چایی ریختیم . یکی شون زن بود. به چشم خواهری قد وقامت رشیدی داشت.  لباسهای عشایری داشتند. هر دو مسلح بودن.

پرسیدم شما، اینجا، نصفه شب، از کجایین خان؟

گفت بابا من خان نیستم. شرح ماجرای ما از این قراره.

این خواهرمه . ما عشایریم. چند روز پیش من از چادر رفته بودم بیرون دنبال گوسفندا. وقتی برگشتم دیدم دو تا ژاندارم (نیروی انتظامی دوره پهلوی) مهمون ما هستن داخل چادر. خواهرم براشون چایی ریخته بود و داشتن میخوردن. دیدم خواهرم رنگ به صورتش نیست. رفت بیرون چادر به من اشاره کرد بیا. رفتم بیرون چادر یواشکی در حالیکه صداش می لرزید گفت اینا اومدن تو چادر من براشون چایی درست کردم وقتی بردم پیش شون یکی شون به من دست اندازی کرد من جیغ زدم و اومدم بیرون. گفتن اگه به کسی بگی میکشیمت.

من با شنیدن این حرف کلّه ام داغ شد. گفتم برو تو چادر و خونسرد باش. رفتم کنار ژاندارم ها نشستم و با خنده و روی خوش براشون چایی ریختم . مشغول صحبت شدیم . تعارف کردم اگه دوست دارن الان براشون یه گوسفند ذبح کنم و کباب  کنم . گفتن نه اونقد نمی مونیم. حسابی به من اعتماد کردن. در حین چای خوردن زیرچشمی دیدم یکی شون حواسش به اسلحه اش نیست. نقشه مو کشیدم. دل به دریا زدم. در یک لحظه دستمو بردم اسلحه برداشتم و پریدم جلوی چادر. با یه گلوله اولی رو زدم تا دومی خواست حرکت کنه و تفنگش رو برداره اونم هلاک کردم.

 

خلاصه دیدیم ما دیگه نباید تو چادر بمونیم. تفنگاشون رو برداشتیم و زدیم به کوه و کمر. ما که الواط نیستیم مسلمون.

 

برای من نکته جالب این حکایت غیرت این جوون عشایره. چیزی که تو رگ و خون همه ما هست. اون جوون میدونسته با اینکار جون خودش، خواهرش و همه کس و کارش رو به خطر میندازه ولی در مقابل ارزشهاش اینها چیزی نیستن. برای ارزشها مردن ، یک افتخار بوده.

 

اینها قبلا خیلی پررنگ تر بوده. من کاری به اینکه اون دو ژاندارم برای یک تعرّض کوچیک مستحق مرگ بودن یا نه و اینکه هرکس میتونه سرخود اقدام به تلافی بکنه و ... ندارم، نکته اینجاست که جایگاه ارزش هایی مثل غیرت، وطن دوستی، کمک به ضعیفان و ... تو زندگی ما کجاست؟

اگر هر مرد ایرانی نصف اون جوون عشایر غیرت داشته باشه، این وضعیت اسف باری که الان تو روابط دختر وپسرها می بینیم دیده نمی شد.

 

جمله آخر و طلایی قربان دایی:  « برای غیرت سرت رو بدی بهتره تا زنده باشی و بی غیرت»

حاج قربانعلی سلیمانی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۵۰
علی سلیمانی

·       آیا می دانستید نیشابور تعداد 125 اثر ثبت شده در فهرست یادمان های جهانی (بناهای تاریخی جهان) دارد که برخی از آنها بیش از 14 قرن قدمت دارند؟

·       آیا می دانستید قدیمی ترین یادمان نیشابور، محوطه باستانی برج (واقع در روستای برج) است که قدمت آن به پیش از تاریخ (7500 سال پیش) برمی گردد؟

·       آیا می دانستید اسکلت کشف شده در این محوطه باستانی متعلق به زنی است که 5500 سال پیش از میلاد می زیسته و دو مهره فیروزه فیروزه یافت شده است؟ (یعنی فیروزه در آن زمان هم استخراج می شده است؟)

·       محوطه باستانی شادیاخ

آیا می دانستید همین همت آباد خودمان دارای یک اثر ثبت شده در یادمان های جهانی است ، آب انبار همت آباد مربوط به دوره قاجاریه

 

در زیر فایل تمام یادمان های (بناهای تاریخی) نیشابور که ثبت جهانی شده اند برای تان گذاشته ام. خوب است فقط نگاهی به نام این مکانها بکنیم . برنامه تعطیلات آخر هفته تمام سال را می توان به خوبی با این فهرست برنامه ریزی کرد.

فهرست یادمان های نیشابور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۳۲
علی سلیمانی

کانال سلیمانی سپهر راه اندازی شد. هدف این کانال انتشار اخبار، معرفی فرهنگ و تاریخ سلیمانی ، درج تصاویر زیبا، مطالب کمک آموزشی در زمینه کشاورزی و دامداری و در یک کلام زنده نگه داشتن حس وطن دوستی است .

لطفا نظرات و پیشنهادات ارزشمندتان را به این آیدی در تلگرام ارسال فرمایید.

@Salimann

آدرس کانال:

     کانال سلیمانی سپهر

Telegram.me/soleimaniSepehr

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۱۴
علی سلیمانی