جالب است بدانید کلمه "پس " (با کسره ) که در ترکی به معنی "بد" است در زبان انگلیسی هم همین معنی را دارد با این تفاوت که این کلمه به تنهایی کاربرد ندارد و استفاد از آن مرسوم نیست ، از این ریشه یک اصطلاح مشهور در علم روانشناسی ساخته شده و امروزه کاربرد زیادی به خصوص در مباحث مربوط به موفقیت دارد . این اصطلاح "Pessimism" (پسیمیسم) است که به معنی "بدبینی " است .
این کلمه به استناد تایید وب سایت مشهور Dictionary.com ریشه لاتین دارد ، و خاستگاه آن ایتالیا در سالهای بین 1785 تا 1795 میلادی است.
مثال : عنوان یک کتاب: Studies in Pessimism (مطالعاتی در بدبینی) از نویسنده مشهور آرتور شوپنهاور
خواهش می کنم برای اصلاح یک رسم اشتباه این متن را تا آخر بخوانید
مقدمه اول :
در دنیایی به سر میبریم که نسبت به 50 سال قبل بهکلی دگرگونشده است . پیشرفت خیرهکننده فناوری و ابزارهای ارتباطات سبک جدیدی از زندگی را پیش روی ما گذاشته است . اما این بهتنهایی نمیتواند به معنی " متمدنتر " شدن ما باشد . به دست گرفتن گوشی همراه ، سوارشدن بر خودرو برقی ، چت کردن باکسی که آنسوی دنیاست ، تماشای زنده یک بازی فوتبال و ... تنها مؤید " آسانتر " شدن امور انسانی است ، نه انسانیتر شدن آن .
خوب است ابتدا به واژه تمدن نگاهی بیندازیم . همه ما در کتابها مطالعه کردهایم که آدمهای نخستین ابتدا بهصورت گروهی یا خانوادگی در غارها یا بالای درختان زندگی میکردند. باگذشت زمان تصمیم گرفتند برای "بهرهمندی از نیروی جمعی " "یکجانشین " شوند . دقت کنید برای بهرهمندی از نیروی جمعی . آنجایی که آدمها جمع شدند ، خانههایی ساختند و باهم زندگی را در آنجا ادامه دادند ، روستا ، دهکده و در طول تاریخ " شهر" نام گرفت . تمدن از ریشه کلمه مدینه میآید یعنی شهرنشین . قطعاً وقتی میگوییم انسان متمدن منظورمان انسانی نیست که در شهر زندگی میکند بلکه انسانی است که در کنار انسانهای دیگر با رعایت حدود آزادی و قوانین ، از نیروی فکری ، مالی ، دفاعی و آموزشی این جمع بهره میبرد . انسانها با یکجانشین شدن یاد گرفتند از یکدیگر در مقابل خطرات مختلف دفاع کنند ، باهم دادوستد کنند ، به یکدیگر آموزش شکار ، کشاورزی و ... بدهند و الیآخر.
اگر امروز خودمان را با آن آدمها مقایسه کنیم چقدر میتوانیم واژه متمدن را به خودمان بچسبانیم . آیا ما توانستهایم از نیروی خرد جمعی برای اصلاح مشکلاتمان بهرهبرداری کنیم ؟
مقدمه دوم :
پیامبر بزرگ اسلام ، حضرت محمد بن عبدالله (ص) در شرایطی که انسانهای شبهجزیره عرب از تمدن فرسنگها فاصله داشتند و در اوج جهل و خرافه میزیستند ظهور کرد . پیامبر برای دور کردن آدمها از خرافه و آدابورسوم بیهوده ، راه تعقل و نیکاندیشیدن را به آنها نشان داد و با این کار ضربهای سهمگین بر پیکره ستبر بتپرستی زد . به نظر حقیر خوب است اینجا به "بت " به دیده "آنچه خود به دست خویش ساختهایم و فریفتهاش شدهایم بنگریم "
بت یعنی سنن غلط ، افکار غلط ، رسوم غلط .
پیامآور مرحمت بنایی ساخت ، نام آن را "مسجد " نهاد . یعنی جای سجده کردن . بر چه کسی ؟ بر آنکه همه هستی از اوست نه آنکه درجایی خاص باشد ، بیآنکه همچون بت محدود به بتخانهای منحصر باشد . در این ابتکار شگرف ، عقلگرایی حرف اول را میزند . توصیه کرد در مسجد نماز را به جماعت بخوانیم . همه بهسوی خداوندی که نه زاییده شده و نه میزاید سجده کنیم (در مقابل بتپرستی که خودمان ساختهایم و به آن تعظیم میکنیم) یعنی استفاده از نیروی جمع برای غلبه بر جهل . برای پیش رفتن به سمت تعقل . به عبارتی به سمت " انسانتر شدن "
مقدمه سوم :
اگر مقدمه اول را سیر تاریخی و مقدمه دوم را سیر دینی انسان شدن در نظر بگیریم میتوان گفت ما بهعنوان یک " انسان مسلمان " وظیفهداریم با "عقلگرایی " و بهرهمندی از نیروی جمع بر " سنّتهای غلط" خط بطلان بکشیم و اصلاحشان کنیم . یعنی "بت " های جهل و خرافه را بشکنیم.
مقدمه چهارم :
آنچه گذشت را همه ما میدانیم ، همه اگر اهل مطالعه نباشیم اهل پای منبر نشستن هستیم ،اهل تلویزیون دیدن هستیم و بههرحال به نحوی با این مباحث آشنایی داریم و میدانیم چه چیزی در این زمینه درست است و چه چیزی غلط . اما سؤال اینجاست که چرا در بسیاری موارد به همان سنتها و روشهای غلط بازمیگردیم و اعمالمان را بهجای سنجیدن با محک عقل با قضاوت عموم که ناشی از آدابورسوم غلط است میسنجیم ؟
چرا آنچه را میدانیم درستتر و بهتر است عمل نمیکنیم ؟
قطعاً برای هر عملی که از انسان سرمیزند دلیلی موجود است خواه خودآگاه باشد خواه ناخودآگاه . دلیل پیروی از آدابورسوم غلط همان ترس از قضاوت دیگران است ، ترس از جبر اجتماعی ، ترس از " از چشم جمع افتادن "
اصل بحث :
سرنوشت همه ما آدمها پس از چند صباحی زندگی هجرت بهسوی دنیای ابدی است . در روستای سلیمانی میتوان گفت در هرسال در حدود 10 نفر دار دنیا را وداع میگویند . بازماندگان که غم از دست دادن عزیزی زندگیشان را بههمریخته با داغ بزرگ دیگری نقرهداغ میشوند و آن تهیه خرج مراسم ناهار است . آنهم چه ناهاری . حقیقت یک ضیافت کامل است . یک قانون نانوشته ولی کاملاً شفاف و برنده بر روی سر او حکم میکند که باید با گرانترین وعده غذایی (چلو گوشت ) عزاداران را پذیرایی کرده و از بابت کم و کسر آن عذرخواهی کند ! اطلاعاتی که از دوستان گرفتهایم مؤید این واقعیت است که هزینه این ناهار بیش از 10 میلیون تومان است . البته این تمام ماجرا نیست . از لحظهای که او داغدار میشود باید به فکر شام یا ناهار کسانی باشد که روز اول زحمت غسل دادن میّت و کندن قبر را کشیدهاند . به فاصله یک ساعت اقوام از شهرها و روستاهای اطراف در خانه او جمع میشود . این نگونبخت باید تا آخر روز سوم همینطور روز هفتم هزینه ناهار و شام آنها را تأمین کند . میتوان گفت این بازمانده حداقل باید 12 میلیون تومان برای هیچ و پوچ هزینه کند . و این در حالی است که درآمد متوسط یک کشاورز خردهمالک در تمام سال (پس از کسر هزینههای کشاورزی ) به این مبلغ نمیرسد . تصور کنید در یک سال مبلغی در حدود 120 میلیون تومان در یک روستا صرف ناهارهایی میشود که اگر نباشند هیچچیزی عوض نمیشود . با 120 میلیون تومان چند خانواده محروم از فقر نجات پیدا میکنند ؟
اکنون خود بسنجید و ببینید ما در طول هزاران سال چقدر به سمت تمدن رفتهایم ؟ آیا اگر بخواهیم از نیروی جمع در جهت نابودی جهل ، خرافه و آدابورسوم اشتباه استفاده کنیم نمیبایست بساط این هزینه کمرشکن را بچینیم؟ آیا این عمل در خلاف جهت عقلگرایی نیست؟ آیا اینکه سفرهای پررونق برای ملت تدارک ببینیم و زیر بار میلیونها تومان قرض برویم هنر کردهایم ؟ آیا میتوانیم خودمان را متمدن بنامیم وقتی نمیتوانیم مشکلی به این سادگی را از پیش پایمان برداریم ؟ آیا اگر پیامبر اکرم (ص) بین ما بود این کارمان را مایید میکرد ؟
این در حالی است که افرادی در روستا محتاج فقط یکمیلیون تومان هستند ، برای درمان ، برای تهیه معاش زندگی ، برای هزینه تحصیل فرزندان ...
یک الگو:
در سال 1390 یک زن و شوهر نیکاندیش اقدام به ثبت موسسه خیریهای به نام همت میکنند . بااطلاع رسانی اینترنتی اکنون توانستهاند جای پایشان را در بین موسسات خیریه محکم کنند . توصیه میکنم نگاهی به اقدامات آنها بیندازید و ببینید این موسسه دائم در حال کمکرسانی به نیازمندان است .اعضای این موسسه فقط 8 نفرند . این 8 نفر تابحال مشکلات صدها خانواده گرفتار را حل کردهاند . ببینید در قیاس با آنها چقدر کار ما در روستا ساده است . ما همه همدیگر را میشناسیم میتوانیم با توصیه به یکدیگر ، با درخواست از علمای محترم ، با درخواست از اعضای محترم شورای روستا این رسم اشتباه را از ریشه برکنیم و بهجای آن موسسه یا صندوقی خیریه تأسیس کنیم .
بیایید در مقابل مشکلات منفعل نباشیم و ساده از کنارش نگذریم هرکدام از ما می توانیم به اندازه خودمان در اصلاح مشکلاتی از این دست موثر باشیم . این موضوع میتواند مبحث اولین سخنرانی باشدکه در مسجد روستا یا مسجد چهارده معصوم (شهرک بهداری ) برگزار میشود .
به امید اصلاح امور
شهرداری تهران از ۲۷ اسفندماه ۹۲ تا ۲۷ فروردین ماه۹۳ با همکاری شبکههای اجتماعی ایرانی آپارات و لنزور، مسابقه نوروزی عکس و فیلم مهمان طهران را در بستر رسانههای اجتماعی برگزار کرد. این مسابقه با هدف ثبت دیدگاهها و نظرات شهروندان و مسافران نوروزی از شهر تهران طراحی شد. در این مسابقه، شرکتکنندگان عکسها و ویدئوهای خود را در قالب موضوع کلی «نوروز تهران» از طریق رسانههای اجتماعی ازجمله اینستاگرام در اینترنت به اشتراک گذاشتند
این عکس که اثر مصطفی سلیمانی (نوه حاج حسین موذن ) است برنده ویژه این مسابقه شده است . ضمن تبریک آرزوی توفیق بیشتر برای ایشان داریم .
(این تصویر از بالای برج آزادی تهران گرفته شده است .)
ماه رمضان همان طور که از جایی به جایی دیگر متفاوت برگزار میشود و هر قوم و ملتی برای خود آیین و طریقی دارد، از زمانی به زمانی دیگر هم رنگ و بوی متفاوتی به خود می گیرد.
به گزارش ایسنا، سایت «مشرق» نوشت: عصر ناصری 120 سال است که سر شده اما خاطرات و روایات بعضا شیرینی از آن باقی مانده که خواندن و دانستن آنها خالی از لطف نیست.
«یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه»، نام کتابی است نوشته «دوستعلی خان معیرالممالک» نوه ناصرالدین اه که در بخشی از آن به توصیف ماه رمضان در دربار و عصر ناصری پرداخته است. این بخش از خاطرات معیرالممالک را از نظر می گذرانید:
در ماه رمضان شب ها عبور و مرور در شهر آزاد بود و اسم
آیا دادن این همه افطاری پرهزینه در روستا ضرورت دارد؟
"نذری " دادن قدمتی به درازای ادیان کهن دارد و مختص مسلمانان نیست . این عمل خیر در موارد و مقاصدی مثل متسجاب شدن یک اجابت ، بزرگداشت مقام یک شخصیت مذهبی و یا اطهام یتیمان و نیازمندان صورت می گیرد.
نذری ماه رمضان (افطاری )حکایت دیگری است . این نذری می تواند از چند ظرف آش ساده تا چندین دیگ حلیم و قیمه و ... متفاوت باشد . انگیزه افطاری دادن به پشتوانه احادیثی که از بزرگان دین به میراث مانده بهره مندی از ثواب روزه داران میهمان است و نیز اینکه هر عمل خیری در ماه رمضان ثوابی چند برابر دارد .
افطاری در روستای سلیمانی از دیرگاه به شکل پخت حلیم و اطعام میهمانان در حسینیه و مسجد یا توزیع آن در در منازل مرسوم بوده و هست . برادران هر خاندان با مشارکت مالی یا نذر یک راس گوسفند اقدام به دادن افطاری حلیم به تمام مردم روستا می نمایند. در طول ماه رمضان بیش از 6 یا 7 بار این کار خیر انجام می شود .
اما دو نکته در این جا جای اشاره دارد :
در نظر بگیرید اگر این کار از 20 سال پیش انجام شده بود تا به امروز چه امکاناتی در روستا داشتیم و مشکلات چه خانواده های محتاجی برطرف شده بود ...
این کار به هیچ وجه سخت نیست تنها با تبلیغ در محافل مذهبی و اقناع مردم خوش نیت می توان این کار خیر را هم همچون کارهای بزرگ دیگری که این مردم در کارنامه مشارکت جمعی شان دارند بنیاد نهاد . به امید آن روز
فیروزه، شیخ زاده / در گویش محلی نیشابوری و روستاهای آن رمضان را "رومضو یا رمضو" می گویند که برگرفته از همان کلمه رمضان است ماه میهمانی خدا که مراسم و سنت های خاص در روستاها و بخش های شهرستان فیروزه دارد و از قدیم الایام وجود داشته و در حال حاضر نیز با حضور پیرمردها و ریش سفید ها و مردان اهل دل در روستاها انجام می شود.
رمضان خوانی در روستای 400 خانواری سلیمانی با آغاز ماه مبارک در ۲ قسمت شمال و جنوب روستا اجرا می شود. مناجات و شب خوانی (رمضان خوانی سحر ) با نخستین روز رمضان آغاز می شود. علی سلیمانی دهیار روستای سلیمانی در خصوص این سنت پسندیده می گوید: از اول ماه مبارک رمضان و ۲ ساعت مانده به اذان دو رمضان خوان و موذن به نام های کربلایی غلامحسین سلیمانی و حاج مسلم سلیمانی در ۲ نقطه بالا و پایین روستا از طریق بلندگو رمضان خوانی می کنند یعنی اشعاری زیبا را در نعت و مدح ائمه(ع) و آمدن رمضان می خوانند و مردم با شنیدن صدای آن ها برای سحری آماده می شوند. با آمدن ماه رمضان وضع زندگی مردم روستا تغییر می کند، زیرا بیشتر به عبادت می پردازند و مساجد رونق خاصی می گیرد. از همان اول ماه مبارک رمضان افطاری دادن به مردم در مساجد آغاز می شود و نیت آن ها نیز اطعام یتیمان و نیازمندان است. هر شب سفره افطاری در مساجد پهن است و از روزه داران با غذای گرم پذیرایی می کنند. یکی دیگر از سنت های خوب جمع آوری خیرات و کمک های نقدی مردم هر منطقه برای کمک به یتیمان و بی سرپرستان و تعمیر و توسعه مساجد است.
منبع خبر :http://www.khorasannews.com/News.aspx?id=6045022
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که از خود بپرسید
چرا به «تخمه ژاپنی» می گوییم «تخمه ژاپنی»؛ این در حالیست که برخی پژوهشگران
معتقدند نام اصلی این تخمه چیز دیگریست و استفاده از این لفظ تنها بر اثر یک شباهت
و اشتباه شنیداری پیش آمده است.
این نوع تخمه در یکی از روستاهای اطراف دماوند به
نام «جابان (jâbân)» که همسایه غربی سربندان بوده و در آنجا هندوانه
بخوبی عمل می آید، تولید شده است.
در واقع نام اصلی آن «تخمه جابانی» است؛ که قلب
مصوت «آ» (â) به «– و» (ô)، آن را به صورت «جابونی» در آورده و پس از آن با تبدیل همخوان «ج» (j) به «ژ» (ž) و «ب» (b) به «پ» (p) - به دلیل نزدیکی واجگاه- به صورت نادرست «ژاپنی»
درآمده است.
نمایی از روستای جابان