روستای سلیمانی

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

آنچه از این وبلاگ عاید شما می شود جدای از آشنایی مفصل با روستای مذکور ، بدست آوردن اطلاعات خوبی راجع به مردم شناسی ،آداب و رسوم ،باورها و بطور کلی مسائل مربوط به جامعه شناسی روستایی در بخش طاغنکوه شهرفیروزه به طور اعم، و روستای سلیمانی به طور اخص است.

کلمات کلیدی
بایگانی

افسانه تشکیل سلیمانی

دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۰۴ ق.ظ


از زبان حاج قربانعلی (پدر محمدحسین بنّا)

 

دو دسته ترکمن بودند .یک دسته از آنها مسلمان بودند که جد و ریشه ما سلیمانی ها از اوست و یک دسته دیگه گبر یا کافر بودند.  اینها زیاد باهم دعوا می کردند. بخاطر همین آنها را از شمال تبعید می کنند . هر دوی آنها به منطقه ما می آیند و در «یورد بی اُو» (منطقه ای نزدیک چاه عمیق مرحوم حاج فخرالدین، غربی ترین زمین های کشاورزی سلیمانی) سکنی می گزینند.

تو این منطقه هم باهم سر یک موضوعی دعوایشان می شود . ترکمن غیر مسلمان  به مسلمان می گوید بیا کشتی بگیریم، هرکدام پیروز میدان شد، سر بازنده را از تن جدا کند . کشتی بین آنها شروع می شود . یک شبانه روز کشتی شان طول می کشد ، هر دو خیلی پرزور بودند و قدرتهایشان مساوی. موقع غروب یا طلوع، مسلمان به گبر می گوید یک استراحت بکنیم. او هم قبول می کند. مسلمان سریع تیمم کرده و به نماز می ایستد. بعد از نماز به محض اینکه کشتی شروع می شود ترکمن مسلمان، غیرمسلمان را زمین زده و روی سینه اش می نشیند. به گبر می گوید من تو را نمی کشم فقط بگو لااله الا الله. او هم تکرار می کند . مسلمان می گوید خب بلند شو ، تو دیگر مسلمان شدی.

 بعد از این واقعه گبرها از آنجا کوچ می کنند. ترکمن مسلمان با اهل و عیالش به «آق چاسم» آمده و آنجا سکنی می گیرند.

بعد از چند وقت از طرف حکومت آن زمان دستور می آید که هرچه پهلوان هست بیایند و زورآزمایی کنند. زورآزمایی با شمشیر بود. به این صورت که یک شتر با جهاز را وسط میدان خوابانده بودند. میان جهاز شتر میله آهن جاسازی شده بوده است. پهلوان ها می بایست با شمشیر چنان ضربه ای به جهاز شتر می زدند که شتر دو نصف شود. هر کدام رفتند از انبار شمشیری برداشته و زورشان را امتحان کردند ولی هیچیک موفق نشدند.

نوبت به ترکمن مسلمان که جد ما باشد رسید. رفت و از انبار شمشیری برداشت، وضو گرفته و یاعلی گفت. ترکمن مسلمان چنان ضربه ای به شتر می زند که جهاز و شتر از وسط به دو نیم می شود.

حاج قربانعلی سلیمانی

حاج قربانعلی سلیمانی، راوی افسانه

پادشاه که از دیدن این صحنه حیرت زده می شود. به او می گوید تو برو و با اهل و عیالت هرجا را که دوست داری برای سکونت اختیار کن. از آنجایی که او مالدار بوده منطقه سلیمانی را انتخاب می کند که از کوه و کمر و دشت آن برای گوسفندانش بهره ببرد. آق چاسم را رها کرده و به سلیمانی می آید. اینست که ریشه ما از ترکمن هاست.

تا چند وقت پیش همان شمشیر دست مرحوم حج ملا حسین بود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۱۰
علی سلیمانی

نظرات  (۱)

۲۹ آبان ۹۵ ، ۰۲:۴۹ ولی الله اسلامیه گرگان
   درود من  در تاریخ خواندم  که 900 سال پیش از گرگان زمین  مردمی را به سمت خراسان کوچاندند تا سیستان بلوچستان پراکنده شدند ولی الله اسلامیه گرگان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی