روستای سلیمانی

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

آنچه از این وبلاگ عاید شما می شود جدای از آشنایی مفصل با روستای مذکور ، بدست آوردن اطلاعات خوبی راجع به مردم شناسی ،آداب و رسوم ،باورها و بطور کلی مسائل مربوط به جامعه شناسی روستایی در بخش طاغنکوه شهرفیروزه به طور اعم، و روستای سلیمانی به طور اخص است.

کلمات کلیدی
بایگانی

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

من تُرکم

طبق نظر اکثر مورّخان قوم ترک پیشینه ای حداقل به درازای چندین قرن در خراسان دارد .  برخی از آنان تاریخ ورود این قوم را به خراسان دوره صفویه دانسته و اجداد آنان را سربازان قزلباش صفوی ذکر می کنند . برخی به دوره سلجوقی نسبت می دهند و برخی دیگر به 3 قرن قبل از میلاد مسیح اشاره کرده اند .

به هر رو با اتکاء به نظر مورخان می توان گفت که قطعا قوم ترک در خراسان قدمتی بیش از قوم کرد دارد .

اما کدامیک نقش بارزتری در فرهنگ خراسان داریم ، ترک ها یا کردها ؟

قبل از پرداختن به جواب این سوال خوب است اشاراتی به آنچه یک قوم به عنوان فرهنگ خاص خود دارد نماییم

فرهنگ قومی متشکل از عناصری است که من به وسع سواد اندک خود اشاره ای کوتاه به برخی از مقوله های آن می کنم :

1.                   زبان :  در تاثیر بر فرهنگ ، هیچ عنصری به اندازه زبان تاثیرگذار و تعیین کنند نیست . زبان از یک سو با کارکرد اصلی مغز آدمی یعنی اندیشه و ذهنیت  و از سوی دیگر با "ارتباط" سروکار دارد  . پایه تشکیل تمامی تمدن ها و به تبع آن فرهنگ ها ارتباط است .  بنا به گفته رولان برتون برای فرهنگ کُشی کافی است مردم یک قوم را مجبور کنید به زبان دیگری از جمله زبان رسمی آن کشور صحبت کنند .

2.                   شعر و موسیقی : هر چند این دو ، مقوله هایی متفاوت اند اما چون نمود آنها در فرهنگ قومی به گونه ای جدانشدنی درهم تنیده اند بررسی آنها بصورت جداگانه باعث نقصان در کار می شود . موسیقی از دو عنصر مشخص تشکیل می شود ، کلام و نوا .

   اما نگاه یکپارچه نگر من به این دو مقوله دوست ندارد هر کدام را جدا ببیند پس مراد از من از موسیقی هر دوی آنها را دربر می گیرد . موسیقی به عنوان یکی از عناصر هویت قومی که بازتابنده ی آمال،

     آرزوها، دردها، شیوه ی زندگی و قهرمانان مردم است ، می تواند نقش یک بستر فرهنگی را ایفا کند . در حین گوش سپردن به موسیقی به دلیل ایجاد لذّت سمعی در اثر ریتم هماهنگ اصوات ، مفاهیم ، ارزش ها ، و در یک کلام فرهنگ قومی به شیوه ای تاثیر گذار به شنونده منتقل می شود . می توان گفت قومی که موسیقی ندارد به لحاظ فرهنگی تابع است و مقلّد . و قومی که موسیقی اصیل دارد زنده و پویاست .

3.                   ادبیات : در فرهنگ یک قوم عواملی هستند که وحدت آنها را در ادبیات آن قوم از جمله لهجه ، گویش ، امثال و حکایات ، افسانه ها ، اشعار می توان مشاهده کرد . عوامل مهم این موارد هستند . یکپارچگی اوضاع جغرافیایی (کوه ها ، رودها ، درختان ، آب و هوا  ، میزان بارندگی ) ، وضع معیشت و پیشه ها ، آداب و رسوم و آیین ها ، ادیان ، باورها،  خرافه ها ، روابط مالک و زارع ، و تفریحات. وجود این اشتراکات قهرا ادبیات گفتاری و ادیبانه آن قوم را به سمت و سوی مشخص و منحصربه خودش هدایت می کند که می تواند پیشانی آن فرهنگ باشد.

4.                   آداب و رسوم : آداب و رسوم عقد و عروسی ، تولد ، ختنه سوران ، وفات و خاکسپاری ، آشتی کنان ، تدارک جنگ ، بدرقه و استقبال ، کاشت و برداشت محصولات ، عیدها و ... ریشه در باورهای آدمیان دارد . گاهی این باورها که حتی ممکن است ریشه در خرافات داشته باشند چنان قدرتمندندکه بر واقعیت چیره می شوند.  گذشته از سطح منطقی بودن این اعمال ، آنچه در بررسی فرهنگی آنها را ارزشمند می کند ، اشاراتی است که هر رسم و عادت قومی بر ریشه های فرهنگی دارد . گاهی ریشه ،  آنچنان از امروز دور است که فقط شکل فیزیکی اعمال به جای مانده و از معنا تهی شده اند . به هر رو به لحاظ این فاصله زمانی که تا مبدا شکل گیری عادات داریم حفظ آداب و رسوم هر چند به شکل فیزیکی محض نشان از ریشه دار بودن فرهنگ ماست .

حال با توجه به 4 مورد فوق ، این سوال واضح را از خود می پرسیم که ما ترک های خراسان و مشخصا ما ترک های سلیمانی برای زبان ، موسیقی ، ادبیات و آداب و رسوم ترکی خود چه کرده ایم ؟

چقدر تمایل داریم در محافل رسمی که همگی ترک هستیم به زبان ترکی صحبت کنیم ؟ چرا هرگاه پشت تریبون می ایستیم به فارسی سخن می گوییم و سعی داریم با به کار بردن الفاظ ادیبانه و مصطح خود را مسلط به فارسی لفظ و قلم نشان دهیم ؟ چرا از صحبت کردن به زبان ترکی در محل کار ، اتوبوس ، مترو ، خیابان ، مغازه و حتی مهمانی پرهیز می کنیم ؟ و از همه بدتر ، چرا با فرزندانمان به ترکی سخن نمی گوییم ؟ گویی به عمد دوست داریم آنها ترکی نیاموزند یا فراموش کنند که پدر و مادرشان ترک اند .

این همه فارغ التحصیل در رشته های علوم انسانی داریم و کلی ذوق و ذائقه ادبی ، چرا یکی از ماها سعی در گفتن یک شعر ترکی نداشته است؟ به خاطر دارم چند سال پیش دوستمان داوود رضایی نیا شعری به ترکی در وصف حضرت علی اصغر (ع) سروده بود . شب عاشورا احمد سلیمانی (رمضانعلی) در مسجد بصورت نوحه برای هیات سینه زنی خواند. از شدت تاثیر این شعر اشک های چند نفر در حین سینه زنی جاری شد . این تاثیر فرهنگ اصیل است .

تمامی عروسی های ما مزین به موسیقی کرمانج است . یک موسیقی اصیل محلی . چرا ما ترک ها موسیقی خودمان را نداریم . همین موسیقی کرمانج تا چند سال پیش داشت رنگ انزوا و کهنگی به خود می گرفت که با نبوغ و علاقه گروهی از جوانان ، با انتشار آلبوم کوات و در پی آن آلبوم های دیگر در سطح کشور دوباره به شکل قوی مطرح شد و امروز به جایی رسیده اند که هر چند شب یک بار محسن میرزاده در شبکه های تلویزیونی آهنگ های دلنشین کرمانج را می خواند . ریشه این ها حس پایبندی به فرهنگ محلی و لذت از کرد بودن است نه امکانات و تجهیزات مادی .

بیایید با سر بلند در محافل رسمی مان (به شرط یک دست بودن مجلس) به ترکی سخن بگوییم . به کودکان مان ترکی را به شکل کامل بیاموزیم و هر از گاهی با آنها ترکی صحبت کنیم . اگر همسرمان ترک نیست با افتخار سعی در یاد دادن این زبان زیبا به او نماییم . بیایید حکایات ، ضرب المثل ها و استعارات ترکی را در یادداشت ها و وبلاگ های مان گردآوری کنیم و در مکالمه های روزمره از آنها استفاده کنیم . باور کنیم فرهنگ ترکی ما زیبا ، ریشه دار و اصیل است .    

 

 

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۳۵
علی سلیمانی