روستای سلیمانی

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

آنچه از این وبلاگ عاید شما می شود جدای از آشنایی مفصل با روستای مذکور ، بدست آوردن اطلاعات خوبی راجع به مردم شناسی ،آداب و رسوم ،باورها و بطور کلی مسائل مربوط به جامعه شناسی روستایی در بخش طاغنکوه شهرفیروزه به طور اعم، و روستای سلیمانی به طور اخص است.

کلمات کلیدی
بایگانی

۱۱ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

این تصویر یکی از قدیمی ترین تصاویر روستاست. اینکه این اهالی در حال چه کاری بوده اند محل اختلاف است. برخی معتقدند در حال ساخت استخر قنات پایین اند و برخی دیگر به ساختن اولین مسجد روستای سلیمانی که در حدود سالهای 1347 تا 1350 بوده اشاره می کنند.

ساخت مسجد قدیمی روستای سلیمانی

با توجه به اینکه اشخاص حاضر در عکس پُتک، بیل و سنگ در دست دارند نظر دوم یعنی ساخت مسجد به واقعیت نزدیک تر است.

افرادی که بنده با کمک اهالی شناختم :

نفر پتک به دست : مرحوم حاج ملّا ، شخص شال به سر (پشت کسی که سنگ دردست دارد) مرحوم حاج ملا حسین.

سمت چپ او حاج محمد حیدر ، سمت چپ حاج محمد: مرحوم حاج سید فخرالدین احمدی ، بعد از او حاج قربانعلی (پدرحاج محمدحسین بنّا)

بقیه اهالی را نتوانستیم بشناسیم . هر کدام از عزیزان که می توانند در شناسایی عکسهای قدیمی کمک کنند لطف شا را از ما دریغ نفرمایند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۵ ، ۰۷:۳۷
علی سلیمانی


بفرمایید اولین علم خبری چطور شروع شد؟ و از کدام روستاها دعوت گرفتید؟

بنده با زنده‌یاد آقاسیّدمهدی و چند نفر دیگر نشستیم گفتگو کردیم که اینطوری خوب نیست روستاهای اطراف خودشان تنهایی ما تنهایی عزاداری کنیم . این بود که ما از بیرم آباد و همت آباد دعوت کردیم روز عاشورا به روستای ما بیایند برای عزاداری.

نذری ها چطور؟ به مردم روستا حواله دادین تا تهیه کنند؟

نخیر، نذری ها همه افتخاری بود ، مردم روستا هرکس در توان داشت کمک کرد.

تا قبل از علم خبری فقط 3 بار در سال در روستا خرج می دادن، وقتی ما بچه بودیم 19 رمضان را حاج محمدغلام خرج می داد، 21 رمضان را حاج آقا خرج می داد و 23 رمضان هم پدر من . همین سه بار بود فقط.

حاج علی اصغر سلیمانی

عاشورا چی؟

عاشورا بعدا که علم خبری شروع شد، مردم روستا همه کمک می کردند ، آنموقع 3 تا خرج شخصی بود یعنی هزینه اش مربوط به خرج دهنده بود ولی عاشورا همه مردم کمک می کردند.

وقتی حاج محمد ابراهیم تقی آبادی آمد عزای مادرم ، در راه برگشت به من گفت آن مسجده شما دارین ، این برای سلیمانی خوب نیست. وقتی این را شنیدم اومدم به بچه ها گفتم : مسجد را خراب کنیم ، بزرگترش کنیم. اولش مخالفت می شد ، بعد قبول کردند با اینکه سال خشکی بود و درآمد نبود ، خدا کمک کرد درست شد، خدا رحمت کند حاج زین العابدین رو با همین حاج حسن (حج ابراهیم) زحمتها کشیدند.

چه سالی بود که مسجد رو دوباره ساختین؟

سال 1349 بود. پول نبود که هر سه نفری 1000 تومان می دادند ، تازه آنها که داشتند، بیشتر مردم اصلا پول نداشتند. مسجد با 27000 تومان درست شد. برای فرش 6000 تومان فرستادیم اصفهان فرش خریدیم ، که الان همان فرشها هستند هنوز.

وقتی مسجد کوچک بود کجا از مردم پذیرایی می کردین؟

عرض می کنم، سرشب که به مردم افطاری می دادیم ، باز برای سحری دعوت می کردیم خانه های خودمان .یعنی هرکس خرج می داد در خانه خودش بود . قرآن می خواند غذا می خوردند بعد می رفتند خانه های خودشان.آن موقع سلیمانی 35 خانوار بود . مسجد هم مناسب همین جمعیت کوچیک بود. روز علم خبری مردم را می بردیم خانه های خودمان ، همین خانه های اطراف مسجد خلاصه.

 

آن سالها خوب وسیله نبود ، علم خبری چطور انجام می شد؟ دعوت کردنها، آمدن میهمانها؟

وسلیه نبود که پیاده می رفتیم. وقتی از ما دعوت می کردند علم را برمی داشتیم یک سر علم روی دوش یک نفر ، سر دیگرش روی دوش یکی دیگر. پیاده می رفتیم تا آن روستا. نزدیک همت آباد یا مثلا بیرم آباد که می رسیدیم آنجا علم را سرپا می کردیم.

دعوت کردن چی؟

کاغذ می نوشتیم. اول تدارک می دیدیم. برنامه می ریختیم که فلانی گوشت ، فلانی برنج مثلا و غیره ذلک بعد کاغذ می نوشتیم برای روستاها.

اولین منطقه ای که علم خبری کرد سلیمانی بود. اونا ،اون روستاها بعد از ما یاد گرفتن و رسم شد خلاصه.

 

چرا میگیم عَلم خبری ؟ این کلمه یعنی چی ؟

برای اینکه خبر کردن یعنی دعوت گرفتن. خب با علم می آمدند . یعنی علم را برداریم برویم دعوت به عزاداری . یعنی علم را برداشتیم مردم را خبر کردیم.

از قدیم ترین آشپزها بگین ، کی ها بودند ؟

کربلایی عیدمحمد بود و پدرم . حتی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۵ ، ۰۸:۵۶
علی سلیمانی


برخی از غذاها محدود به شهر یا منطقه خاصی نیست و یک غذای همگانی است که به اشکال مختلف پخت می شود، مثل انواع پلو. اما برخی دیگر، متعلق به یک منطقه است که ریشه در فرهنگ خاص آن منطقه دارد.  بلغورشیر یکی از آنهاست.

بلغورشیر غذایی است که بدون داشتن دام،  بخصوص گوسفند نمی توان وجود آنرا در منطقه ای متصور شد. این غذا به شکل سوپ و معمولا در هوای سرد پاییز و زمستان در وعده صبحانه مصرف می شود.

این ماده غذایی از ترکیب شیر، بلغور گندم و ادویه تهیه می شود. شیر در دل بلغور جوشیده شده و به اصطلاح به مغز آن نفوذ می کند، سپس با دم کشیدن آن بلغور از حالت خامی درمی آید و در نهایت با پودر کردن و خشکاندن ماده مغذی و مفیدی به دست می آید که نگهداری طولانی مدت آن بخاطر خشک بودن امکان پذیر می شود.

برای پختن یک وعده بلغورشیر می بایست یک ملاقه معمولی برای هر نفر از پودر بلغورشیر به آب جوش اضافه کرد. معمولا همراه با آن از لوبیای چشم بلبلی استفاده می شود. در زمستان برای حفاظت بدن از سرماخوردن می توان از شلغم یا تُرب نیز در این سوپ استفاده کرد. در قدیم که نگهداری گوشت تازه امکان‌پذیر نبوده، از قورمه در سوپ بلغورشیر استفاده می شد.

در مجموع برای تهیه یک سوپ بلغورشیر برای دو نفر مواد لازم از قرار زیر است:

سوپ بلغورشیر

1.       پودر بلغورشیر : 2 ملاقه

2.       پیاز : 1 عدد

3.       قورمه، جزغاله یا گوشت خردشده: 3 قاشق غذاخوری

4.       لوبیای چشم بلبلی: 1 ملاقه

5.       شلغم، تُرب یا سیب‌زمینی: 1 عدد

6.       نمک، فلفل و ادویه: به مقدار لازم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۵ ، ۰۸:۰۳
علی سلیمانی

نوع بازی : جمعی          حداقل تعداد افراد لازم:  3 نفر   

    

   مناسب گروه سنی : کودکان ، نوجوانان ، بزرگسالان  


کیفیت بازی :

 یکی از آن بازی های جالب بود که اگر درست اجرا میشد می توان گفت فایده اش افزایش اطلاعات عمومی بچه ها بود .

بازی به این شکل است که فردی که معمولا از بقیه بزرگتر یا دارای سواد اطلاعاتی بیشتر است به عنوان استاد (اوستا) روی یک تخته سنگ ، چهارپایه یا ... می نشیند . بقیه افراد بصورت نیم دایره اطراف او می ایستند . ابزار بازی یک گُزر  پارچه ایست . تصور کنید یک توپ پارچه فشرده به اندازه دو مشت بسته که به آن نخی بلند و محکم وصل است .

در شروع بازی قسمت توپ در درست اوستا و سرنخ دست اولین شرکت کننده است (کسی که در طرف راست نیم دایره به عنوان نفر اول ایستاده ). 

اوستا یک سوال می پرسد مثلا « سردرختی است ، شکوفه آن سفید است و اولین درختی است که گل می دهد » . 

پاسخ را باید کسی بدهد که سرنخ دست اوست و اگر پاسخش اشتباه باشد سرنخ به نفر بعد داده می شود . به محض اینکه استاد پاسخ درست را تایید کرد ، توپ پارچه ای را رها می کند و افراد همگی فرار می کنند ( غیر از اوستا ) . کسی که جواب درست را داده گرز را در هوا چرخانده و به افراد حمله می کند و به هرکس برسد ضربه ای محکم به او می زند . اما او باید گوش به زنگ اوستا باشد . ناگهان اوستا با گفتن ( جَو ...جَو ...) عمل زدن را متوقف می کند . فرد گرز به دست با شنیدن این صدا باید سریعا قبل از آنکه افراد او را بگیرند خود را به اوستا برساند .

 اگر در مسیر یکی از افراد او را متوقف کند ، می تواند به پشت او سوار شود و تا نزد استاد از او سواری بگیرد . فرد گرز به دست در حالی که کسی را در پشتش سواری میدهد به نزد اوستا می آید. 

دوباره افراد حول اوستا حلقه زده و باز سوال دیگری مطرح می شود .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۵ ، ۰۷:۵۷
علی سلیمانی

مقدمه

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ . *سوره اعراف آیه 43*

روزها، ماه ها و قرن ها یکی پس از دیگری سپری می شوند، در این میان ملّتها تاریخ، آثار، آداب، رسوم، سنن و رشادتهای جاودان خود را به یادگار گذاشته و آیینه تمام نمای وقایع بزرگ اجتماعی می گردند. آیینه‌ای که حوادث دور را روشن و واقعیتهای نزدیک را روشن تر جلوه گر می سازد. انسان نیز در روند زندگی از فراز و نشیب هایی عبور می کند، اطلاعات و آگاهی هایی کسب کرده و در عین بلوغ فکری خواسته ها و مصلحت هایی را تجربه می کند و با نفس خویش مبارزه و گاهی هم تسلیم آن می شود، بالاخره آثار و نتیجه زندگی منجر به پس دادن حساب در پیشگاه خدواند متعال می گردد.

 

اگرچه تاریخ روستای سلیمانی نشان از رشادتها و آثار ممتاز و ویژه خود دارد، ولی با نگرش به هر سو به حماسه های مردم متدین و غیور این روستای همیشه جاودان پی می‌بریم که در تاریخ سیاسی اجتماعی معاصر چه نقش آفرینی‌های ارزشمند و ماندگاری داشته اند.

 

نقش آیت الله سیدمهدی مصطفوی (ره) در بیداری مردم روستا

آیت الله سیدمهدی مصطفوی

آیت الله سیدمهدی مصطفوی (ره)


در آن روزگار (دوران مبارزه انقلاب اسلامی) از یک سو

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۵ ، ۱۰:۰۴
علی سلیمانی

سلام به تمام اهالی بزرگوار سلیمانی،که دعای خیرشان بدرقه راهم بود،دست مریزاد درودخدا به روان پاک شهدای عزیز و اموات همه بویژه پدرم و عالم اهالی آقا سیدمهدی

واما خاطره:

:واژه گمارچیست؟

گمار ازکلمه گماشتن و بکارگیری شخصی برای کاری راگویند، اما درگویش سلیمانی و برخی مناطق کمکی چوپان است که دربعدازظهر بابردن آذوقه چوپان وسگش درناحیه ای که قبلا مشخص شده به چوپان می پیوندد، و شب راتاصبح همراه گله وچوپان بسرمی برد

واماچه شدکه حقیر ازگماروچوپان و،،،یادکردم؟

 بشنوید به یکبار خواندنش می ارزد، روزی وروزگاری دریکی از شبهای بهاری نوبت گماری از آن مابود۵۰ تومان مرحوم آقا بمن داد که شخصی راپیداکنم و ۵۰تومانی را بدهم تاراهی محدوده «باغ بغل» یا «کلبه عباسی قبر» شود،ولی دریغ از یک نفر هیچ کس راپیدا نکردم، باخود گفتم:

  مگر بیل به کمرم خورده؟  خودم میروم،

 به مادرم: گفتم ننه خودم میرم

 آذوقه ها رابرداشتم وبرای اولین بار راهی گوسفند چرانی شدم آنهم شب، هرچه مادرم التماس کردکه بیا پالتو کهنه و یا پوشاک دیگری ببر ولی من گوش نکردم  اوج ورزشکاریم  بود با یک بلوز ورزشی و یک شوله یا چمق، (چوب نازک) رفتم.

 چشمتان روزبدنبینه، شب‌هنگام  از درون انجیرزو عبور کردم و باتوجه به داستانهای مهیج وترسناکی که ازآن مکان شنیده بودم ترسان ترسان از درون آن گذشته و به پشت انجیرزو رسیدم، خوب گوش کردم صدای زنگ گوسفندان راشنیدم.

 

چراغ قوه راروشن خاموش کردم صدای غیّه(غیوه) نامخدا شکاری را شنیدم با روشن کردن چراغ‌قوه تا پهلوی نام خدا دویدم، ناگفته نماندباطری چراغ قوه را تا صبح تمام کردم، القصه بمحض اینکه چشم نامخدا بمن افتاد گفت:

 مگر عروسی آمدی؟

 این چه وضعیه؟

 گفتم: چی شده مگر

 البته همه این الفاظ به ترکی رد و بدل میشد مثلا میگفت ( اینگارتویه گلدده) گفت:

 بااین لباس تاصبح تلف میشی

خلاصه، دنبال گوسفندان راه افتادم هی رفتم هی چراغ قوه روشن کردم! واعتراض نامخدا را شنیدم، که میگفت اینقدچراغ روشن نکن، وتا آنوقت نمیدانستم که گوسفندان تاسیر نشن نمیخوابند، ساعت حول حوش ۲ نصف شب گله خُسبید.

نامخدا بمن گفت:

 برو وسط گوسفندان بخواب تا سرما نخوری چون کم‌کم  و نم‌نم برف نیز میامد، رفتم وسط گوسفندان خوابیدم سرم را دادم زیرشکم گوسفندی اتفاقا  نرینه بود، میدانید که گوسفند نر مجرای ادرارش زیرشکمش است، که ناگهان حس کردم که داخل یقه وگوشم  مایع ولرمی وارد شد، ابتداخوشایند بود بر اثرگرمی آن. ولی بعدکه یخ کردچه بگویم؟!  

وقتی صبح شد نامخدای بی انصاف که تا صبح زیرکَپنک گرم شده بود با خنده ای تمسخرآمیزگفت بیا گراماس بخوریم، که حقیر با درخواست اجازه تا سلیمانی دویدم.

پایان( رحمت خدابر محسن سپهری عزیز)

سیدحسین مصطفوی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۵ ، ۱۸:۰۴
علی سلیمانی

ژاپنی ها بی دلیل وارد صنعتی نمی شوند. آنها می دانند ارزش گیاهان دارویی خراسان بالاست. منطقه ما یعنی طاغنکوه یکی از متنوّع ترین مناطق در زمینه گیاهان دارویی مختلف است. گونه های فراوانی در این رشته کوه وجود دارد .

اما مزّیت طاغنکوه به تنوعش نیست، به کیفیت گیاهانش است. احتمالا شما هم آویشن و کاکوتی (ککلیک اوته) کوه‌های نیشابور را امتحان کرده اید به نظر من قابل مقایسه با آویشن خودمان نیست . من کاکوتی و آویشن مشهد را هم تجربه کردم. اصلا طعم نداشت. یک دوست شیرازی دارم که هر از گاهی بخاطر تحصیل در دانشگاه به مشهد می آید. سال پیش از آویشن شیراز برایم آورد. می دانید که آویشن شیرازی شهرت ملّی دارد. وقتی طعمش را در چایی چشیدم، متوجه شدم چقدر آویشن ما بهتر و خوش طعم تر است.

کتیرای طاغنکوه هم چنین حکایتی دارد.

به لطف خداوند این کوه ها منبع چنین برکاتی هستند ولی واقعیت اینست که در اثر خشکسالی و بی توجهی بعضی از ما بوته های آویشن در حال کم شدن هستند. زمانی که من در دوران راهنمایی بودم (22 سال پیش) قرّه دره مملو بود از بوته های آویشن . پارسال با همان تصور برای جمع کردن آویشن رفتم وقتی منظره خشک کوه را دیدم خیلی ناامید شدم.

آویشن طاغنکوه در کوه های پشت سلیمانی

آویشن نیلک‌لی (باغی در دل رشته کوه طاغنکوه)

ای کاش شورای محترم روستا تدبیری بیندیشند تا چرای گوسفندان در دو سه کوهی که بوته آویشن دارند منع شود.

در این بین کار آقای رضا سلیمانی(حاج حسین شیخ) قابل تقدیر است. او دو سه بوته آویشن را در منزل شخصی اش در سلیمانی کاشته تا ببیند آیا امکان تکثیر دستی این محصول در زمین زراعی وجود دارد یا خیر. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۵ ، ۰۸:۰۲
علی سلیمانی

بازماندگان نسل اول سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سردار مصطفوی را خوب می شناسند. ایشان یکی از تکاوران گارد جاویدان بود که در کاخ نیاوران خدمت می کرد و در آستانه پیروزی انقلاب و پس از صدور فرمان حضرت امام (ره) به نیروهای ارتش برای ترک پادگان ها و پیوستن به ملت، در درون کاخ ستمشاهی سرود »خمینی ای امام« را سرداد و به سیل خروشان ملت پیوست.

سردار مصطفوی با شهید چمران در آزادسازی دوم کردستان

با شهید چمران در برنامه ریزی برای آزادسازی مرحله دوم کردستان 

بعد از پیروزی انقلاب به دلیل آشنایی قبلی با شهید محمد منتظری به عضویت سپاه در می آید، و مسئولیت آموزش و آموزش و سازماندهی نیروهای اولیه سپاه را در پادگان ولی عصر (عج) به عهده می گیرد. با شروع آشوب و اغتشاش در کردستان، به دلیل مهارتی که در جنگ پارتیزانی داشت، در تیرماه سال 1358 با حکم شهید منتظری به کردستان اعزام شد و مردانه با دشمنان تجزیه طلب در آن منطقه بحران زده جنگیده و موفق شد عملیات آزادسازی مریوان و سپس با همراهی شهید چمران و شهید فلّاحی عملیات آزاد سازی پاوه را به پیروزی منجر سازد.

سرانجام در نخستین روزهای آغاز جنگ تحمیلی در منطقه قصر شیرین به اسارت دشمن بعثی گرفتار شد و مدت ده سال از عمر خود را در اردوگاه های عراق سپری کرد.

سردار سیدعلی اکبر مصطفوی

 

مصاحبه خواندنی زیر شرح سرگذشت اوست در همراهی با شهید فلاحی .

دریافت فایل مصاحبه

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۳:۲۷
علی سلیمانی

با وجود رسیدگی بیشتر کشاورزان روستا به زمین هایشان شامل انواع کود، سم ، بذر مرغوب ، شخم خوب ، آبدهی بالا و ... هرسال شاهد افت باردهی زمین ها هستیم . میزان محصولات به دست آمده از گندم و جو گرفته تا تخمه ژاپنی و چغندرقند سال به سال کمتر می شود. اگر هزینه سودمندی هر هکتار زمین را محاسبه دقیقی انجام دهیم متوجه می شویم در خیلی از محصولات ما بیشتر ضررده بوده ایم و فقط کارگری مان به ما مانده . 

آیا با وجود این واقعیت، زمان تغییر محصول نرسیده است؟ 

در ذیل مقاله ای در خصوص شرایط کاشت زعفران می آید ، امیداست مفید واقع گردد:


 آب و هوای مناسب برای کشت زعفران

زعفران گیاهی است نیمه گرمسیری و در نقاطی که دارای زمستانهای ملایم و تابستان گرم و خشک باشد بخوبی می روید. مقاومت زعفران در مقابل سرما زیاد است و لیکن چون دوران رشد آن مصادف با پائیز و زمستان و اوایل بهار است طبعا در این ایم به هوای مناسب و معتدلی نیاز دارد. در دوره خواب یا استراحت گیاه (تابستان) بارندگی یا آبیاری برای آن مضر است بنابراین کشت و کار آن در مناطق گیلان و مازندران و مناطق گرم جنوب کشور معمول نیست. اراضی آفتاب گیر و بدون درخت که ضمنا در معرض بادهای سرد نیز نباشد برای رشد زعفران مناسب است. با این وجود در برخی از روستاهای بیرجند و قاین در زیر سایه بوته های زرشک و درختان بادام که در تابستان کمتر آبیاری می شوند کاشته می شود.

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۵ ، ۱۲:۱۲
علی سلیمانی

سُم:

سُم، حفره ایست در دل زمین به شکل یک غار که در قدیم از آن برای نگهداری گوسفندان در زمستان استفاده می شد.

 

سم را فرهنگ معین اینگونه معنی کرده است:

»خانه ای زیر زمینی که در بیابان ها برای مسافران می ساختند«

در برخی از مناطق ایران به سُم، کَنده نیز می گویند.

در قدیم ساخت خانه مشقّات بسیار زیادی داشت که خارج از تصور ماست. مصالح بنّایی در همه جا وجود نداشت. وسایل حمل و نقل شامل یک یا دو الاغ یا قاطر بود و آب که جابجایی آن امکان پذیر نبود.

 

تصور کنید در سلیمانی خودمان برای ساختن یک خانه ابتدا باید خاک آن فراهم می شد. خاک مناسب در همه جا نبود. باید جایی که خاک مناسب داشت انتخاب می شد، سپس چند نفر با بیل و کلنگ یکی دو هفته خاک آن محل را استخراج می کردند. 

روستای سلیمانی منطقه ای کوهپایه ای است. طبیعی است که خاک آن نرم نیست و به اصطلاح چال است نه خاک. در برخی قسمت ها خاک نرم یافت می شد. اهالی روستا همان قسمت را شروع به کندن می کردند. تا جایی که حفره ای بزرگ در آنجا تشکیل می شد. این حفره به شکل یک غار درمی آمد که گاهی با خطراتی هم همراه بود. به طور مثال بزرگان روستا کشته شدن چند نفر در داخل این غارهای مصنوعی را به علت ریزش سقف غار تایید کرده اند.


پس از آنکه خاک تهیه می شد می بایست این مقدار خاک با الاغ و قاطر به محل بنّایی جابجا شود که خود این کار، مشقّتی عظیم بود. بهرحال خاک جابجا می شد و غار مصنوعی در جای خودش باقی می ماند.

با درنظر داشتن اینکه ساختن یک خانه سختی ها و هزینه زیاد داشت، دامداران امکان ساختن آغل برای گوسفندان را نداشتند. از اینرو در برخی موارد از همین غارهای مصنوعی برای نگه داشتن گوسفندان از سرما و برف وبوران زمستان استفاده می کردند. به شرط آنکه این غار مصنوعی سقفی محکم داشته باشد و احتمال ریزش آن خیلی کم باشد.

سمسم

 تصویری از دو سُم 

البته برخی از سُم ها از همان ابتدا با هدف نگهداری گوسفندان ساخته شده است نه برای برداشت خاک بنّایی. مثل سُمی که انتهای کوچه منزل محمدحسین شکراللهی (نزدیک خانه قبلی غلامعلی دستلاف) بود. این سُم ها به علت واقع شدن در نزدیکی منزل صاحب رمه و نیز خاک سفت و محکم مطمئن بوده و سالها مورد استفاده بودند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۵ ، ۰۸:۰۹
علی سلیمانی