روستای سلیمانی

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

آنچه از این وبلاگ عاید شما می شود جدای از آشنایی مفصل با روستای مذکور ، بدست آوردن اطلاعات خوبی راجع به مردم شناسی ،آداب و رسوم ،باورها و بطور کلی مسائل مربوط به جامعه شناسی روستایی در بخش طاغنکوه شهرفیروزه به طور اعم، و روستای سلیمانی به طور اخص است.

کلمات کلیدی
بایگانی

سنت شال انداختن (قرشاق آتاردق)

سه شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۸۶، ۰۶:۴۳ ق.ظ
سر دیگر را در دست نگه داشته و سریع در را می بندند . این کار باید خیلی سریع انجام شود تا شال اندازها شناسایی نشوند. (در بعضی جاها ملاقه به جای شال به کار می رفت)

صاحب خانه به شوخی سر دیگر شال را گرفته و می کشد و سعی می کند تا شال را از شال انداز بگیرد . البته این کار هیچ وقت به قصد گرفتن شال صورت نمی گیرد. سپس شال انداز مقداری تنقلات مخصوص شب عید مثل آجیل ، شیرینی یا پول به شال بسته و رها می کند . شال انداز ها شال را ربوده و سریع از محل دور می شوند .بدین ترتیب نوجوانان عیدی خود را از همسایه ها می گرفتند.

در زمانهای گذشته که خانه ها از خشت و گل بود و دروسط گنبد سوراخی بود شال انداز ها خود را به پشت بام می رساندند و از آن سوراخ شال را به داخل خانه هدایت می کردند.

متاسفانه این سرگرمی نیز امروزه از بین رفته و دیگر رواج ندارد.

 نظر آقای احمد بی یار عارفی: 

سلام علیک باسپاس ازتلاش شما برای معرفی روستا من فکر می کنم علی رغم استفادکلمه قرشاق درزبان محلی صورت صحیح کلمه قورشاخ است

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۶/۱۲/۲۸
علی سلیمانی

نظرات  (۳)

۲۹ فروردين ۹۳ ، ۰۳:۱۰ احمد بی یارعارفی
سلام خوب است دررابطه بامراسم عیدگاه که شور ونشاط رابه ارمغان داشه بنویسید
تو لرهای روستاهای لرستان ( خرم آباد، الشتر و الیگودرز)هم این رسم هست من تو شبکه استانی دیدم فکر کنم روز اول عید صبح زود باشه که میرن شالشون رو از پشت بام اویزون میکنن یا در میزنن و یه چند بیت شعر لری که نمی دونم چی بود میخوندن ( فیلمش زیرنویس نداشت فقط یه کلمه عیدونه توش هست) و صابخونه چند تا گردو یا بادوم و یا پول به شالشون می بست و میرفتن
۰۱ آبان ۹۵ ، ۰۷:۰۱ ولی الله اسلامیه گرگان

 درود   در روستای ماکفشگیری که حدود 13 کیلومتر ی غرب گرگان  است رسم اینطور است

ا-   هر خانه یک نفر را شگون انتخاب می کنند که خوش قدم باشد این فر د یا نو جوان یا کودک است  شاید از بزرگترها هم گاهیی استفاده شود این فرد باید لباس نو  بپوشد یک شاخه گل مثلا گل و شکوفه و شاخه در آلو و گل زنبق یا گل های دیگر که در دسرس هست و سبزه م بقول لهجه محلی ما دسته  خصیل ( خصیل علف کوجک بوتهای جو که در دسرس هست خلاصه یک دسته گلوسبزه در کوچه ها قدم میزنند همینکه سال تحویل شد باید اولین کسی باشد که وارد حیاط یا اطاق شود افراد صاحب خانه که طبق قرار منتظر بودند خوش  و بش و چاق سلامتی و احوال پرسی می کنند  شخص شگون قرآن کوچک از جیبش در می آورد و برای تبرک یکی دوخط  قرآن می خواند تخم مرغ رنگ کرده و مبلغی پول میگرد چند دقیقه می نشنید و می رود

2---اما نو جوانان و بچه ها بلا فاصله اگر روز باشد شروع می کنند به عیرد گردشی منزل قوم  و آشناها و همسایه ها ما کوچک بودیم بما تخم مرغ میدانند

3---- وسط میدان ده تخم مرغ جنگی بود  یکی تخم مرغ را نگه میداشت آن یکی با تخم مرغش می زد روی تخم مرغ طرف اگر می شکست آن سر دیگر را هم نگه میداشت اگر باز هم می شکست تخم مال کسی بود که دراین بازی خلاصه حد اقل یک سر تخم مرغش سالم بوده  این افراد شامل هم کودکان هم نوجوانان هم جوانان یا کمی بزرگتر هم بود

4--- رسم بود هر که تفنگ داشت  سال تحویل تفنگ شلیک می کرد

5--- قدیم خانه ها رویش  با علف پوشیده شده بود شاید در ده ما انگشت شمار خانه سفال بود من کودک بودم (من حا لا  70 ساله ام ) خانه ها همه رویش با نو عی  نی که زبان محلی  میگیم   تی جن  که  نو عی نی نازک به کلفتی مداد یا یذره بیشتر و تو پر اسفنجی فکر می کنم در فارسی جگن گفته بشه  تا کفشگیری که مرکز بخش بود در زمان رضا شاه یا حکمت نشین بود یعنی سردار حاکم استرآباد ( استراباد یعنی از بهشهر مازنذران   تا جاجرم بجنورد از جنوب تا شا هرود و دامغان منظور حکو مت مرکزش بجای شهر استرابا د  کفشگیری بود که از 1304 دوره رضا شاه شده اسمش گرگان البته خیلی قدیم از ابتدای تاریخ باستان تا 400 سال پیش اوخر تیمو ریان  استان گرگان نامیده میشده من نقشه ای  از کتاب جغرافی 11 جلدی لسترنج در سال 1365 خورشیدی در کتابخانه آستان قدس رضوی (آنزمان من داشتم کتاب لغت نامه برای کتاب تاریخ بیهق ابن فندق می نوشتم که نوشتم وچاپ کردم که پیا ان نامه همسرم خانم نجمه بیگم اشراقی سبزواری بود)   فتو کپی کردم هنوز در اطاقم  شهر گرگان محل سکونتم دارم و نقشه دیگر از زمان قلمرو داریوش بزرگ دارم

که دریای خزر را نوشته  در یای گرگان  منظور یک همچین دهی انگشت شمار  روی خانه سفال بود  چه برسد بقیه دهات مازندران گرگان مثلا محمد علی شا ه استراباد امده بو کفشگیری منزل سردار آمد

6 آتش گرفتن کفشگیری مادرم بزرگم وقتی من محصل بودم  فرمود در کفشگیری زمان

سال تحویل عید یک ساچمه تفنگ روی یک خانه افتاد چون علف بود خشک آتش گرفت تمام خانه ها تا مدتها می سوخت مردم فقط لوازم منزل را نجات میداند کسی بفکر خاموش کردن نبود


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی