120 میلیون تومان برای هیچ!
خواهش می کنم برای اصلاح یک رسم اشتباه این متن را تا آخر بخوانید
مقدمه اول :
در دنیایی به سر میبریم که نسبت به 50 سال قبل بهکلی دگرگونشده است . پیشرفت خیرهکننده فناوری و ابزارهای ارتباطات سبک جدیدی از زندگی را پیش روی ما گذاشته است . اما این بهتنهایی نمیتواند به معنی " متمدنتر " شدن ما باشد . به دست گرفتن گوشی همراه ، سوارشدن بر خودرو برقی ، چت کردن باکسی که آنسوی دنیاست ، تماشای زنده یک بازی فوتبال و ... تنها مؤید " آسانتر " شدن امور انسانی است ، نه انسانیتر شدن آن .
خوب است ابتدا به واژه تمدن نگاهی بیندازیم . همه ما در کتابها مطالعه کردهایم که آدمهای نخستین ابتدا بهصورت گروهی یا خانوادگی در غارها یا بالای درختان زندگی میکردند. باگذشت زمان تصمیم گرفتند برای "بهرهمندی از نیروی جمعی " "یکجانشین " شوند . دقت کنید برای بهرهمندی از نیروی جمعی . آنجایی که آدمها جمع شدند ، خانههایی ساختند و باهم زندگی را در آنجا ادامه دادند ، روستا ، دهکده و در طول تاریخ " شهر" نام گرفت . تمدن از ریشه کلمه مدینه میآید یعنی شهرنشین . قطعاً وقتی میگوییم انسان متمدن منظورمان انسانی نیست که در شهر زندگی میکند بلکه انسانی است که در کنار انسانهای دیگر با رعایت حدود آزادی و قوانین ، از نیروی فکری ، مالی ، دفاعی و آموزشی این جمع بهره میبرد . انسانها با یکجانشین شدن یاد گرفتند از یکدیگر در مقابل خطرات مختلف دفاع کنند ، باهم دادوستد کنند ، به یکدیگر آموزش شکار ، کشاورزی و ... بدهند و الیآخر.
اگر امروز خودمان را با آن آدمها مقایسه کنیم چقدر میتوانیم واژه متمدن را به خودمان بچسبانیم . آیا ما توانستهایم از نیروی خرد جمعی برای اصلاح مشکلاتمان بهرهبرداری کنیم ؟
مقدمه دوم :
پیامبر بزرگ اسلام ، حضرت محمد بن عبدالله (ص) در شرایطی که انسانهای شبهجزیره عرب از تمدن فرسنگها فاصله داشتند و در اوج جهل و خرافه میزیستند ظهور کرد . پیامبر برای دور کردن آدمها از خرافه و آدابورسوم بیهوده ، راه تعقل و نیکاندیشیدن را به آنها نشان داد و با این کار ضربهای سهمگین بر پیکره ستبر بتپرستی زد . به نظر حقیر خوب است اینجا به "بت " به دیده "آنچه خود به دست خویش ساختهایم و فریفتهاش شدهایم بنگریم "
بت یعنی سنن غلط ، افکار غلط ، رسوم غلط .
پیامآور مرحمت بنایی ساخت ، نام آن را "مسجد " نهاد . یعنی جای سجده کردن . بر چه کسی ؟ بر آنکه همه هستی از اوست نه آنکه درجایی خاص باشد ، بیآنکه همچون بت محدود به بتخانهای منحصر باشد . در این ابتکار شگرف ، عقلگرایی حرف اول را میزند . توصیه کرد در مسجد نماز را به جماعت بخوانیم . همه بهسوی خداوندی که نه زاییده شده و نه میزاید سجده کنیم (در مقابل بتپرستی که خودمان ساختهایم و به آن تعظیم میکنیم) یعنی استفاده از نیروی جمع برای غلبه بر جهل . برای پیش رفتن به سمت تعقل . به عبارتی به سمت " انسانتر شدن "
مقدمه سوم :
اگر مقدمه اول را سیر تاریخی و مقدمه دوم را سیر دینی انسان شدن در نظر بگیریم میتوان گفت ما بهعنوان یک " انسان مسلمان " وظیفهداریم با "عقلگرایی " و بهرهمندی از نیروی جمع بر " سنّتهای غلط" خط بطلان بکشیم و اصلاحشان کنیم . یعنی "بت " های جهل و خرافه را بشکنیم.
مقدمه چهارم :
آنچه گذشت را همه ما میدانیم ، همه اگر اهل مطالعه نباشیم اهل پای منبر نشستن هستیم ،اهل تلویزیون دیدن هستیم و بههرحال به نحوی با این مباحث آشنایی داریم و میدانیم چه چیزی در این زمینه درست است و چه چیزی غلط . اما سؤال اینجاست که چرا در بسیاری موارد به همان سنتها و روشهای غلط بازمیگردیم و اعمالمان را بهجای سنجیدن با محک عقل با قضاوت عموم که ناشی از آدابورسوم غلط است میسنجیم ؟
چرا آنچه را میدانیم درستتر و بهتر است عمل نمیکنیم ؟
قطعاً برای هر عملی که از انسان سرمیزند دلیلی موجود است خواه خودآگاه باشد خواه ناخودآگاه . دلیل پیروی از آدابورسوم غلط همان ترس از قضاوت دیگران است ، ترس از جبر اجتماعی ، ترس از " از چشم جمع افتادن "
اصل بحث :
سرنوشت همه ما آدمها پس از چند صباحی زندگی هجرت بهسوی دنیای ابدی است . در روستای سلیمانی میتوان گفت در هرسال در حدود 10 نفر دار دنیا را وداع میگویند . بازماندگان که غم از دست دادن عزیزی زندگیشان را بههمریخته با داغ بزرگ دیگری نقرهداغ میشوند و آن تهیه خرج مراسم ناهار است . آنهم چه ناهاری . حقیقت یک ضیافت کامل است . یک قانون نانوشته ولی کاملاً شفاف و برنده بر روی سر او حکم میکند که باید با گرانترین وعده غذایی (چلو گوشت ) عزاداران را پذیرایی کرده و از بابت کم و کسر آن عذرخواهی کند ! اطلاعاتی که از دوستان گرفتهایم مؤید این واقعیت است که هزینه این ناهار بیش از 10 میلیون تومان است . البته این تمام ماجرا نیست . از لحظهای که او داغدار میشود باید به فکر شام یا ناهار کسانی باشد که روز اول زحمت غسل دادن میّت و کندن قبر را کشیدهاند . به فاصله یک ساعت اقوام از شهرها و روستاهای اطراف در خانه او جمع میشود . این نگونبخت باید تا آخر روز سوم همینطور روز هفتم هزینه ناهار و شام آنها را تأمین کند . میتوان گفت این بازمانده حداقل باید 12 میلیون تومان برای هیچ و پوچ هزینه کند . و این در حالی است که درآمد متوسط یک کشاورز خردهمالک در تمام سال (پس از کسر هزینههای کشاورزی ) به این مبلغ نمیرسد . تصور کنید در یک سال مبلغی در حدود 120 میلیون تومان در یک روستا صرف ناهارهایی میشود که اگر نباشند هیچچیزی عوض نمیشود . با 120 میلیون تومان چند خانواده محروم از فقر نجات پیدا میکنند ؟
اکنون خود بسنجید و ببینید ما در طول هزاران سال چقدر به سمت تمدن رفتهایم ؟ آیا اگر بخواهیم از نیروی جمع در جهت نابودی جهل ، خرافه و آدابورسوم اشتباه استفاده کنیم نمیبایست بساط این هزینه کمرشکن را بچینیم؟ آیا این عمل در خلاف جهت عقلگرایی نیست؟ آیا اینکه سفرهای پررونق برای ملت تدارک ببینیم و زیر بار میلیونها تومان قرض برویم هنر کردهایم ؟ آیا میتوانیم خودمان را متمدن بنامیم وقتی نمیتوانیم مشکلی به این سادگی را از پیش پایمان برداریم ؟ آیا اگر پیامبر اکرم (ص) بین ما بود این کارمان را مایید میکرد ؟
این در حالی است که افرادی در روستا محتاج فقط یکمیلیون تومان هستند ، برای درمان ، برای تهیه معاش زندگی ، برای هزینه تحصیل فرزندان ...
یک الگو:
در سال 1390 یک زن و شوهر نیکاندیش اقدام به ثبت موسسه خیریهای به نام همت میکنند . بااطلاع رسانی اینترنتی اکنون توانستهاند جای پایشان را در بین موسسات خیریه محکم کنند . توصیه میکنم نگاهی به اقدامات آنها بیندازید و ببینید این موسسه دائم در حال کمکرسانی به نیازمندان است .اعضای این موسسه فقط 8 نفرند . این 8 نفر تابحال مشکلات صدها خانواده گرفتار را حل کردهاند . ببینید در قیاس با آنها چقدر کار ما در روستا ساده است . ما همه همدیگر را میشناسیم میتوانیم با توصیه به یکدیگر ، با درخواست از علمای محترم ، با درخواست از اعضای محترم شورای روستا این رسم اشتباه را از ریشه برکنیم و بهجای آن موسسه یا صندوقی خیریه تأسیس کنیم .
بیایید در مقابل مشکلات منفعل نباشیم و ساده از کنارش نگذریم هرکدام از ما می توانیم به اندازه خودمان در اصلاح مشکلاتی از این دست موثر باشیم . این موضوع میتواند مبحث اولین سخنرانی باشدکه در مسجد روستا یا مسجد چهارده معصوم (شهرک بهداری ) برگزار میشود .
به امید اصلاح امور
گرچه هنوز کامل برطرف نشده اما خوشبختانه تا حدی بهبود پیدا کرده
امیدوارم این قضیه ای که شما گفتید هم با افزایش آگاهی های مردم برطرف بشه.
متاسفانه ما خیلی چیزها را با وجود اینکه میدونیم ایراد دارن ولی باز بخاطر حرف مردم بهشون عمل میکنیم.
بلانسبت جمع من اسم این کار را جهالت مدرن میذارم.
موفق و پیروز باشید