روستای سلیمانی

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

آنچه از این وبلاگ عاید شما می شود جدای از آشنایی مفصل با روستای مذکور ، بدست آوردن اطلاعات خوبی راجع به مردم شناسی ،آداب و رسوم ،باورها و بطور کلی مسائل مربوط به جامعه شناسی روستایی در بخش طاغنکوه شهرفیروزه به طور اعم، و روستای سلیمانی به طور اخص است.

کلمات کلیدی
بایگانی

جاده سلیمانی اولین بار چگونه شن ریزی شد؟

يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۲۶ ق.ظ

داستان شن ریزی جاده سلیمانی از زبان آقای ولی الله اسلامیه

درود بر مردم سلیمانی و فرهیختگانش و درود بر ارواح مقدس نیاکانشان که خیلی شان دوستان و هم نشین و هم جلسه و هم خوراکم بودند که یادشان گرامی باد.

 مطلبی عرض کنم از خاطرات 45 سال پیش مردم سلیمانی.

 شبی در منزل رییس انجمن ده  حاج علی اصغر سلیمانی جلسه ای بود فکر می کنم صرف شام هم بود بزرگان و ریش سفیدان هم بودند من به حاضرین عرض کردم از سلیمانی تا سرجاده همت آباد در زمستان که برف است راه از بی راه قابل تشخیص نیست نیاز داریم که یک جاده داشته باشیم که شن ریزی شود و جاده در خور روستای ما باشد اضافه کردم که شما در کار شر همت دارید مثلا اگر اختلافی با روستای همسایه روستا پیش آِید مثلا اختلاف سامان زمین یا ووو همه به رگ غیرتشان بر می خورد حتی حاضر به برخورد و دعوا هستید در حالیکه همه مسلمان همه تابع قرآن همه یک پیامبر داریم، حال در امر خیر کمتر جدی هستید.

 بعد در مورد شن ریزی جاده از ده تا همت آباد گفتم آن شب در نزد من تصمیمی برفور گرفته نشد من قصدم بود فقط ذهن ها را آماده کنم انتظار عمل فوری نداشتم.

ولی الله اسلامیه در جوانی

 ولی الله اسلامیه در زمان جوانی  

فردا بامداد که بسمت مدرسه می رفتم دیدم جمعیت انبوه با بیل هاشان و تراکتورها مشغول شدند که شن ببرند و جاده سازی و شن ریزی کنند من تعجب کردم که دیشب از میهمانی همه برای خوابیدن به خانه شان رفتند کی این مردم را خبر کردند که صبح زود همه آماده .

 آخر من در روستا متولد و بزرگ شدم من به این اتحاد و همبستگی و شنوندگی روستاییان سلیمانی تعجب کردم حدود فکر می کنم 9 کیلو متر جاده را شن ریزی کردند چون من سپاه دانش روستا بودم رسم بود درآن زمان سپاه دانش علاوه بر کار تدریس وآموزش در کارهای عمرانی و امور دیگر هم با انجمن ده و کد خدا همکاری و همفکری می کردند در سراسر کشور رسم بود حتی ارگانهای دولتی و کشوری و لشگری احترامی برای جوانان سپاه دانش قایل بودند در اداره ها اگر سپاه دانش برای رفع گرفتاری روستایی سفارش یا نامه میداد احترام می گذاشتند خود روستایی ها اگر مشکلی داشتند محرمانه به سپاه دانش می گفتند بدون دانستن کد خدا یا انجمن ده که برایم چنین اتفاقه بوده من هم محرمانه رفع مشکل می کردم بدون اینکه کسی بداند هنوز هم پس چهل سال محرمانه هست که با خود به گور خواهم برد.

 این بود قصه جاده و شن ریزی و کارهای دیگر عمرانی.

 آن زمان مردم باهمت بودند در کار خیر سبقت می گرفتند مردم سلیمانی سفره دار بودند به دیگری می خوراندند خوشحال بودند البته بشکر خدا زحمتکش و پرکار بودند کار می کردند فعال بودند و زندگی شان خوب بود.

 من مردم را متدین و با ادب دیدم جوانان شان و نوجوانان محصل شان را با ادب دیدم نبست به من ابراز محبت می کردند از دیدن من و من از دیدنشان خوشحال می شدیم هم را با چهره های خندان میدیدم.

  دانش آموزانم پارتی داشتند من در منزلشان بودم مرا از چیزهایی که داشتند بی نصیب نمی گذاشتند. بچه ها هندوانه می آوردند می گفتند آقا هندوانه را خوردی پوسته دانه را میایم می برم همینطور هم بود.

 مطلب همین جا کوتا می کنم خاطره درباره ماهی را برای بعد اگر خدا اجازه داد زنده ماندم  خواهم گفت که شیرین است از آداب آنزمان مردم سلیمانی بتو.

 شاد باشید نوآموز مکتب آزادی اندیشه ودانش  ولی الله اسلامیه گرگان 09111782489      70ساله 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۱۴
علی سلیمانی

نظرات  (۱)

۱۸ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۲۷ ولی الله اسلامیه گرگان

درود به سرور گرانقدر علی آقا سلیمانی و درود بر نیاکان ملت ایران و درد به ارواح مقدس

رفتگان سیلمانی و درود بر دوستان و آشناینم  

                                                    موضوع ماهی در قنات روستای سلیمانی

در سالهای 49 و50 و کمی از 51 در این روستا معلم و سپاه دانش بودم قناتی در وسط

ده نزدیک درب مسجد جامع بود کنارش استخر بود آب قنات ذخیره میشد بعد که استخر

پر میشد آب بسمت مزرعه روان میشد اطراف استخر درخت داشت و سایبان هم بود

اطرافش خنک بود و گاهی  اهالی آنجا می نشستند و از هوای آن بهر ه مبردند داخل

قنات ماهی داشت ماهی ها که من دیدم  حدود سی سانت گاهی بزرگتر گاهی

کوچکتر من بعضی وقتها با چرا غ قوه آخر شب که ماهی از داخل قنات ظاهر میشد با سطل می گرفتم

ماهی همراه آب سطل را بیرون آب خالی می کردم  هروقت خواستم ازماهی تازه

بهره مبردم این هم لطف خدا بود در خراسان آنهم دامنه کوه ماهی تازه جالبتر اینکه

مردم سلیمانی ماهی در جیره عذایی شان نبود روزی دیدم از منزل حاج یوسف سلیمانی

پدر کربلایی غلام مدیر برایم ماهی آوردند حاج یوسف هم کشاورز بود هم آسیاب داشت

هم با راه آهن مرتبط بود او  از مزایای قطار استفاده کرد و سفری با قطار اگر اشتباه نکنم بسمت جنوب داشت ماهی ره آورد برای هم محلی هایش آورده بود

من دیدم پشت هم برایم ماهی می آید   از دو حال خارج نبود یا آنها برای اینکه

من شمالی بودم خواستند ماهی را تنها نخورند به من هم برسانند یا نه بگمانم

خوردن ماهی را دوست نداشتند من گمانم ماهی خور نبودند جز اندکی خلاصه

من سیر ماهی شدم برایم خوب این هم خاطره ما هی خوردنم در روستای سلیمانی بتو

نمی دانم آیا آن قنات جلو مسجد پا برجاست یا خیر اگر هست ماهی دارد یا خیر درشمال

هم یکی الطاف پروردگار این بود که ماهی ازون برن نمی خوردند یعنی حرام می دانستند

در دریای گرگان بقول نقشه خیلی قدیم . از آنجا که جوانها بخاطر جوانی گاهی بعضی کارها

را بفتوای خو د عمل می کنند جوانهای شمالی هم ازین سلیقه ها دارند

جوانها شمالی ازون برون می خوردند  با کیلو 20 ریال و......

آنوقت می گفتند پولک ندارد حرام است ولی انقلاب اسلامی گفتند حلال است

من در مجله پاسدار اسلام خواندم اول انقلاب که نوشته بود دان یان فن گفتند پولک ذره بینی دارد

بعد همه خور شد  ولی حالا بیش از کیلویی پنجا هزار تومان است

که در خور همگان نیست کاش پولک ذره بینی روی پوست ماهی ازون برون را متخصصین

نمی دیدند البه ماهی ها خواصشان بهم نزدیک است نگرانی ندارد ولی ازن برون برای

ششلیک کردن خوب بود  ولی الله اسلامیه     09111782489

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی