روستای سلیمانی

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

این وبلاگ در مورد روستای سلیمانی واقع در 40 کیلومتری غرب نیشابور می باشد

آنچه از این وبلاگ عاید شما می شود جدای از آشنایی مفصل با روستای مذکور ، بدست آوردن اطلاعات خوبی راجع به مردم شناسی ،آداب و رسوم ،باورها و بطور کلی مسائل مربوط به جامعه شناسی روستایی در بخش طاغنکوه شهرفیروزه به طور اعم، و روستای سلیمانی به طور اخص است.

کلمات کلیدی
بایگانی

۲۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

مساجد الهی را تنها کسانی آباد میکنند که به خداوند و روز واپسین ایمان دارند (قران کریم)

تلاش برای رسیدن به جایگاه حقیقی مسجد در اسلام

باعنایت به این که  درفرهنگ غنی فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی وآموزشی اسلام مسجد دارای  جایگاه ویژهای می باشد ودرصورت استفاده شایسته ومناسب ازاین مکان مقدس به شیوه ای که درصدر اسلام بهره برداری می شد با افزودن تکنولوژی روز مناسبترین مکان تجمع نسل متفاوت ونو اندیش جوان برای متخلق شدن به اخلاق اسلامی خواهد بود.

لذا در راستای تحقق بخشیدن به این هدف مقدس و الهی جمعی از افراد فرهیخته اقدام به تاسیس مسجدی بافراهم آوردن تجهیزات وامکانات لازم نموده وقصد دارند این مکان را به مرکزی فعال و مجهز به تکنولوژی مؤثر برای نشر فرهنگ غنی اسلام تبدیل نمایند و اکنون که به یاری ایزد منان وعنایت اهل بیت (ع) وهمت مؤمنین خیر اندیش مسجد مورد بهره برداری جهت برگزاری نماز جماعت و اجرای برنامه های فرهنگی و مذهبی می باشد.

اساسنامه این مسجد جهت انسجام و وحدت رویه به شرح ذیل تدوین گردیده است. امید است با عمل به این اساسنامه ، مرکزی برای

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۳۹
علی سلیمانی

خاطره ای از ولی الله اسلامیه در مورد ماهی خوردنش در سلیمانی

در قنات روستای سلیمانی  در سالهای 49 و50 و کمی از 51 در این روستا معلم و سپاه دانش بودم. قناتی در وسط ده نزدیک درب مسجد جامع بود کنارش استخر بود.

 آب قنات ذخیره  می‌شد بعد که استخر  پر می شد آب به سمت مزرعه روان  می‌شد اطراف استخر درخت داشت و سایبان هم بود. اطرافش خنک بود و گاهی  اهالی آنجا می نشستند و از هوای آن بهره می بردند.

 داخل  قنات ماهی داشت. ماهی هایی که من دیدم  حدود سی سانت گاهی بزرگتر گاهی کوچکتر. من بعضی وقتها با چراغ قوه آخر شب که ماهی از داخل قنات ظاهر  می‌شد با سطل می گرفتم.

  ماهی همراه آب سطل را بیرون آب خالی می کردم. هروقت خواستم ازماهی تازه  بهره می بردم این هم لطف خدا بود در خراسان آنهم دامنه کوه، ماهی تازه. جالب تر اینکه  مردم سلیمانی ماهی در جیره عذایی شان نبود روزی دیدم از منزل حاج یوسف سلیمانی  پدر کربلایی غلام مدیر برایم ماهی آوردند. حاج یوسف هم کشاورز بود هم آسیاب داشت، هم با راه آهن مرتبط بود او  از مزایای قطار استفاده کرد و سفری با قطار اگر اشتباه نکنم بسمت جنوب داشت. ماهی ره آورد برای هم محلی هایش آورده بود.  من دیدم پشت هم برایم ماهی می آید. از دو حال خارج نبود یا آنها برای اینکه  من شمالی بودم خواستند ماهی را تنها نخورند به من هم برسانند یا نه بگمانم خوردن ماهی را دوست نداشتند. من گمانم ماهی خور نبودند جز اندکی. خلاصه من سیر ماهی شدم. برایم خوب بود .

این هم خاطره ماهی خوردنم در روستای سلیمانی بتو  نمی دانم آیا آن قنات جلو مسجد پا برجاست یا خیر اگر هست ماهی دارد یا خیر.

 درشمال  هم یکی الطاف پروردگار این بود که ماهی ازون برون نمی خوردند یعنی حرام می دانستند  در دریای گرگان بقول نقشه خیلی قدیم . از آنجا که جوانها بخاطر جوانی گاهی بعضی کارها  را بفتوای خود عمل می کنند جوانهای شمالی هم ازین سلیقه ها دارند  جوانهای شمالی ازون برون می خوردند  با کیلو 20 ریال و......

 آنوقت می گفتند پولک ندارد حرام است ولی انقلاب اسلامی گفتند حلال است.  من در مجله پاسدار اسلام خواندم اول انقلاب که نوشته بود دانایان فن گفتند پولک ذره بینی دارد  بعد همه خور شد  ولی حالا بیش از کیلویی پنجا هزار تومان است  که در خور همگان نیست کاش پولک ذره بینی روی پوست ماهی ازون برون را متخصصین  نمی دیدند البه ماهی ها خواصشان بهم نزدیک است نگرانی ندارد ولی ازن برون برای  ششلیک کردن خوب بود 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۱
علی سلیمانی

داستان شن ریزی جاده سلیمانی از زبان آقای ولی الله اسلامیه

درود بر مردم سلیمانی و فرهیختگانش و درود بر ارواح مقدس نیاکانشان که خیلی شان دوستان و هم نشین و هم جلسه و هم خوراکم بودند که یادشان گرامی باد.

 مطلبی عرض کنم از خاطرات 45 سال پیش مردم سلیمانی.

 شبی در منزل رییس انجمن ده  حاج علی اصغر سلیمانی جلسه ای بود فکر می کنم صرف شام هم بود بزرگان و ریش سفیدان هم بودند من به حاضرین عرض کردم از سلیمانی تا سرجاده همت آباد در زمستان که برف است راه از بی راه قابل تشخیص نیست نیاز داریم که یک جاده داشته باشیم که شن ریزی شود و جاده در خور روستای ما باشد اضافه کردم که شما در کار شر همت دارید مثلا اگر اختلافی با روستای همسایه روستا پیش آِید مثلا اختلاف سامان زمین یا ووو همه به رگ غیرتشان بر می خورد حتی حاضر به برخورد و دعوا هستید در حالیکه همه مسلمان همه تابع قرآن همه یک پیامبر داریم، حال در امر خیر کمتر جدی هستید.

 بعد در مورد شن ریزی جاده از ده تا همت آباد گفتم آن شب در نزد من تصمیمی برفور گرفته نشد من قصدم بود فقط ذهن ها را آماده کنم انتظار عمل فوری نداشتم.

ولی الله اسلامیه در جوانی

 ولی الله اسلامیه در زمان جوانی  

فردا بامداد که بسمت مدرسه می رفتم دیدم جمعیت انبوه با بیل هاشان و تراکتورها مشغول شدند که شن ببرند و جاده سازی و شن ریزی کنند من تعجب کردم که دیشب از میهمانی همه برای خوابیدن به خانه شان رفتند کی این مردم را خبر کردند که صبح زود همه آماده .

 آخر من در روستا متولد و بزرگ شدم من به این اتحاد و همبستگی و شنوندگی روستاییان سلیمانی تعجب کردم حدود فکر می کنم 9 کیلو متر جاده را شن ریزی کردند چون من سپاه دانش روستا بودم رسم بود درآن زمان سپاه دانش علاوه بر کار تدریس وآموزش در کارهای عمرانی و امور دیگر هم با انجمن ده و کد خدا همکاری و همفکری می کردند در سراسر کشور رسم بود حتی ارگانهای دولتی و کشوری و لشگری احترامی برای جوانان سپاه دانش قایل بودند در اداره ها اگر سپاه دانش برای رفع گرفتاری روستایی سفارش یا نامه میداد احترام می گذاشتند خود روستایی ها اگر مشکلی داشتند محرمانه به سپاه دانش می گفتند بدون دانستن کد خدا یا انجمن ده که برایم چنین اتفاقه بوده من هم محرمانه رفع مشکل می کردم بدون اینکه کسی بداند هنوز هم پس چهل سال محرمانه هست که با خود به گور خواهم برد.

 این بود قصه جاده و شن ریزی و کارهای دیگر عمرانی.

 آن زمان مردم باهمت بودند در کار خیر سبقت می گرفتند مردم سلیمانی سفره دار بودند به دیگری می خوراندند خوشحال بودند البته بشکر خدا زحمتکش و پرکار بودند کار می کردند فعال بودند و زندگی شان خوب بود.

 من مردم را متدین و با ادب دیدم جوانان شان و نوجوانان محصل شان را با ادب دیدم نبست به من ابراز محبت می کردند از دیدن من و من از دیدنشان خوشحال می شدیم هم را با چهره های خندان میدیدم.

  دانش آموزانم پارتی داشتند من در منزلشان بودم مرا از چیزهایی که داشتند بی نصیب نمی گذاشتند. بچه ها هندوانه می آوردند می گفتند آقا هندوانه را خوردی پوسته دانه را میایم می برم همینطور هم بود.

 مطلب همین جا کوتا می کنم خاطره درباره ماهی را برای بعد اگر خدا اجازه داد زنده ماندم  خواهم گفت که شیرین است از آداب آنزمان مردم سلیمانی بتو.

 شاد باشید نوآموز مکتب آزادی اندیشه ودانش  ولی الله اسلامیه گرگان 09111782489      70ساله 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۲۶
علی سلیمانی

ترکیب قومی شهرستان نیشابور در حال حاضر از اختلاط اقوام فارس ، ترک ، کرد و بلوچ تشکیل شده است وجمعا ۴۵ روستای نیشابور فعلا به زبان ترکی با لهجه های متفاوت زندگی می کنندواین افراد در تمامی بخش های نیشابور ساکنندو بخش سر ولایت نیشابور(عبداله گیو) بیشترین سهم ترک نشین را دارد و شهرستان تازه منفک شده فیروزه مقام دوم را دارد .

چهار روستای ترک نشین به صورت حلقه ای شهر نیشابور را در خود محاصره کرده اند. روستاهای صومعه و بشر آباد در شمال ، باغشن گچ در غرب و اردوغش در شرق همچون حلقه ای شهر رامحاصره کرده اند.

 قبل از پرداختن به موضوع ریشه یابی نام جای های ترکی نیشابور، دراین مورد که امروزه روستاهایی در نیشابوراز قبیل قاراچشمه،قره داش ،ینگه قلعه ،بکاول و…وجود دارندکه نامشان ترکی است ولی امروزه ترک نشین نمی باشند، باید متذکر گردیدکه این نشان دهنده یک نوع اسملاسیون یا همانندسازی به مرور زمان می باشد،پس عجیب نیست نام روستایی ترکی است اما مردم فارس هستند

 

یئنگیجه/ ینگجه:

– جلال سیفی درکتاب “یئنگجه زادگاه من”: آورده است: «ینگجه= ین(از ریشه‌ی کلمه‌ی ینیب گلیب) یعنی پایین رفتن + گلیب، یعنی آمدن. و این نتیجه گیری بدین معنی است که برخی از اهالی روایت می کنند که مردانی در این بخش زندگی می کرده اند که تنها شب‌ها به این محل می آمدند و روزها به مبارزه، کار و یا برای پرداختن به امور دیگر از محل خارج می شدند.»

 فرهنگ اسامی روستاهای آذربایجان شرقی: تمامی اسامی “یئنگیجه” از توابع شهرهای مختلف را به صورت “یئیجه” ثبت کرده است. نویسنده”یئی” را در معنی خوب و بهتر دانسته و در نتیجه اسم روستا را در مفهوم “مکان خوب و بهتر”، “مکان مناسب” می داند.

ادامه در وب سایت خیام نامه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۲۹
علی سلیمانی



زبانهای ترکی آذربایجانی و ترکی استانبولی هر دو دارای ریشه اوغوزی هستند.این دو زبان به همراه ترکمنی (زبان مردمی که در جمهوری ترکمنستان و شمال شرق ایران زندگی می کنند) گروه اغوز یا غربی را از خانواده زبانهای ترکی (لهجه های آذربایجانی و استابولی و ترکمنی و اوزبکی و قزاقی و قرقیزی و ...) تشکیل می دهند. 

تفاوتهای که بین این دو لهجه به وجود آمده را می توان در قرنهای 13 تا 19 میلادی دانست. در واقع تفاوت های بسیار اندکی بین این دو لهجه وجود دارد تا جایی که مردم ترک این سه کشور شعرای نامی آذربایجانی را ازجمله نسیمی و قاضی و برهان الدین و فضولی و ... و داستان های دده قورقود و کوراغلو را به طور مشترک از آن خود و جزو فرهنگشان می دانند. در بخش هایی از دو کشور این تفاوت ها در قرن نوزدهم به دلیل توسعه زبانی و تاثیرپذیری از زبان های خارجی بیشتر شد.

1.اورتوگرافی و فونولوژی
از سال 1928 الفبای عربی مورد استفاده در هر دو کشور به لاتین تغییر یافت. اما این الفبا مجددا در 1939 درآذربایجان به سیریلیک تغییر یافت که تا سال 1991 مورد استفاده قرار می گرفت. در سال 1991 الفبای لاتین جدید در آذربایجان بر پایه الفبای مورد استفاده در ترکیه جایگزین سیریلیک شد. اما در آذربایجان 3 حرف بیشتر وجود دارد.
q (ق) که معادل آن در ترکیه k و g هست و   x(خ) که معادل آن در ترکیه k و h است و ə که گاهی معادل e در ترکیه است. (فتحه در ترکی استانبولی وجود ندارد)

تفاوت در تلفظ :

تغییر -u- ترکیه ای به -o- آذربایجانی

ادامه در وبلاگ زبان و ادبیات ترکان خراسان

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۲۲
علی سلیمانی

من پیتزای دست پخت بانوان سلیمانی بتو را خوردم، به احترام دست پخت آنان هر گز به پیتزا امروزی لب نخواهم زد 

درود بر شما و فرهیختگان سلیمانی بتو و درود برآنانکه دستمال خرما و تنگ آب در دوش تبره ونان از جلو مدرسه روستا رد می شدند و لبخند زنان با من خوش بش میکردند بسوی مزرعه می رفتند و درود بر چوپانانی که بامدادان گوسفندهای اهالی را جمع و به چرا می بردند. 

 به شاگردها می گفتم در مدرسه فارسی سخن بگویید تا مسلط شوید که روزی در آینده در جلسات کشوری سخرانی داشتید کم نیارید ولی کاش می گفتم بامن ترگی صحبت کنند یا به دوستان می گفتم بامن ترکی سخن بگویند که یک زبان به معلوماتم اضافه میشد 

در سلیمانی دو آسیاب بود که باموتور دیزلی کار کار می کرد یکی از حاج یوسف بود یکی از کربلایی فخرالدین یا برادرش بود من به آسیاب برای دیدن وخدا قوت می رفتم پدر من هم در روستای کفشگیری گرگان آسیاب و آبدنگ داشت در کودکی بعضی روزها که پدرم و مادرم سوار براسب به مزرعه می رفتند مرا نزد آسیابان می گذاشتند .

هنوز مزه پنیر معروف به پنیر خیکی از یادم نرفته. خیک از پوست بزغاله است به شکل کیسه که چوپانها وقتی گوسفندها را ییلاق می برند در تابستانها پنیرها را در پوست جا می کنند محکم سرش را می بندند تا فاسد نشود وقتی هوا سرد شد گوسفندها را از کوهای البرز به محل قشلاق یعنی محل سکونت زمستانی می آورند و پنیرهای داخل خیک به قول ما استرابادی ها می فرو شند. عرض کردم خیک کیسه کوچک است از پوست بزغاله.

حرف خوردن شد، مردم روستای سلیمانی چند تا از گوسفندها را در خانه می بستند و پروار می کردند بعد می کشتند و در ظرف مسی (پاتیل) ته گرد تف می داند در کوزه یا ظرف رویی(دبه) جا می کردند برای مصرف دانش آموزان روستا که در شهر نیشابور درس می خواندند این غذای شان بود نان خورش بود کارشان آسان بود از دبیرستان به خانه مستاجریشان وارد می شدند یکی دوقاشق آن را گرم می کردند و با نان می خوردند. من گاهی به نیشابور می رفتم مهمانشان می شدم.

اما از خوردنیهای جالب دیگر یک نان درست میکردند که داخلش سبزی و روغن دنبه بود نان خورش سرخود بقول امروزی ها پیتزا که من برای شناسایی پیتزا یک بار با نوه ام بودم به رستوران رفتم  برای من خوردنی نبود حق هم داشتم آخر پیتزای دست پخت بانوان سلیمانی بتو را خوردم به احترام دست پخت آنان هر گز به پیتزای امروزی لب نخواهم زد از پنیر خوشمزه داخل کمه سلیمانی.

 من یک همسایه داشتم در همسایه گی کربلایی غلام پیر مردی سن بالا به من علاقه داشت هر صبح یک سینی چند ظرف بود که یکی سرشیر یکی شیره  ووو 

خلاصه عرض کنم من اینطور به اطرافیانم میگویم بانوان سلیمانی بتو چیزی جالبی می پختند  اول برایم می فرستادند 

اما چایی مادر کربلایی غلام همسر حاج یوسف بگویم وقتی منزلشان میرفتم به مادر کربلایی غلام مدیر میگفتم اگر راه دور یعنی گرگان باشم و مرا به چای دعوت کنی از گرگان برای خوردن چای تو می آیم  می خندیدند

در پایان من هرگز انفاقها و محبتهای مردم عزیز سلیمانی بتو را فراموش نمیکنم در حق همه دعا می کنم. از پروردگارم برای شان درخواست مغفرت می کنم. 

زنده باد ملت ایران پاینده باد کشور ایران بر قرار باد پرچم توحیدی کاویانی ایران زمینم

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۰۰
علی سلیمانی

همانطور که همگی می دانیم بدن ما به غذاهای مختلفی نیاز دارد و یکی از مواد مهمی که باید در غذای روزانه ما وجود داشته باشد، پروتئین است. این ماده برای رشد و سلامت بدن بسیار ضروری است. پروتئین هم در غذاهای گیاهی و هم در غذاهای حیوانی که انسان می‌خورد، وجود دارد.

گوشت طیور به عنوان یک منبع پروتئین حیوانی اهمیت زیادی داشته و بسیار مورد توجه انسان است. به همین دلیل در کشورهای مختلف سرمایه‌گذاری زیادی برروی صنعت پرورش طیور انجام گرفته است.

 

اخیرا مصرف گوشت بلدرچین در استان تهران افزایش چشمگیری داشته و با توجه به استقبال مصرف کنندگان از گوشت لذیذ این پرنده ، اغلب رستوران های Fast Food ، گوشت بلدچین را در لیست غذاهای پرمصرف قرار داده اند، اما با این وجود هنوز کشتارگاهی مخصوص کشتار بلدرچین راه اندازی نشده است که بتواند پاسخگوی نیاز رو به افزایش کشتار این پرنده باشد. هم اکنون تمام مراحل تولید تا کشتار بلدرچین در داخل یک مجموعه انجام می شود که البته در آینده ای نزدیک ضرورت احداث کشتارگاه مخصوص بلدرچین احساس خواهد شد .

در ادامه مطلب ، شرح عملی راه انداز این کسب و کار و توجیه درآمد ارائه می شود

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۵۵
علی سلیمانی

این مطلب را یکی از معلم های عزیز روستا که در سال های 49 و 50 در سلیمانی معلم بوده است در وبلاگ خاطرات شخصی بنده (ساندویج نون و رب) به عنوان نظر(کامنت) نوشته است:


درود بر استاد گرانقدر  به نیک پنداران و نیک گفتاران و نیک کردارانی فرهیخته چون شما ودیگر نورچشمانم در ایران زمین افتخار می کنم  درود بر سلیمانی بتو و مردمانش و درود بر ارواح مقدس نیاکانشان  نور چشمم من خاطرات شیرنی

 از روستای شما در جوانی دارم چنان در اقیانوس محبت مردم روستا غوطه ور بودم که فراموش شدنی نیست هرگز در ارتباط با پروردگارم دعا ی خیر را برای مردم روستای سلیمانی فراموش نمی کنم پیام درود وسلام را به همه برسان

من سالهای 49 و50 و کمی از 1351 خورشیدی در آنجا معلم و سپاه دانش بودم روزهای تعطیل به انجیرزو به کوه می رفتیم از خاطرات زیبای زندگی ام بود خدا بیامرزد علی اکبر کد خدا و و محمد علی کدخدا و و درود به سید صدرالدین

 

حاج یوسف سیدفخرالدین سید ابوالحسن آقای پیرانی و آیت الله مصطفوی را این عزیزان  بقیه به من لطف داشتند کربلایی غلام پدر محمد علی و مادرش که  منزلشان بودم یا محمد علی کدخدا و خانمش از دم آقایان  و خانمها من نان شان را خوردم سلیمانی بتو را زادگاه دومم می دانم شماره من 09111782489 می باشد

 

من در آموزش وپرورش گرگان دبیر بودم زبان انگلیسی ودرسهای دیگر تدریس می کردم سال 1379 خورشیدی باز نشسته شدم تلفن مرا کسی خواست بده من بیش از 650 شماره تلفن جوانان ایران زمین در سراسر ایران دارم وبیش از 120 دوستان برون مرزی ولی عزیزان همنشینم در سلیمانی بتو چند تایی بیشتر ندارم دوست دارم آدرس سایتشان یا را داشته باشم

من مطالعه را دوست دارم سایت مرا به نورچشمان سلیمانی بتو بده در خاتم ترا دعا می کنم وسر فراز باشی برای خانم و فرزندان سلام برسان مرا در دعا یت

 

بدرگاه خدا فراموش نکن خدا یارت v_islamiyah@ yahoo.com

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۰۲
علی سلیمانی

کشاورزان هندوانه کار سلیمانی با پدیده ای جدید مواجه شده اند :

 بوته های سالم و سرحال ولی بدون میوه .

پالیز هندوانه

 

این یک جمله معروف بین هندوانه کاران است که «وقتی بیاج باشد، هندوانه هم هست» ولی ظاهرا این جمله هم دارد خاصیت خود را از دست می دهد . امسال بیاج ها (بوته های هندوانه) سالم اند ولی هندوانه ها یا خیلی کم اند یا خیلی کوچک .

دیگر باید هندوانه های بزرگ را به فراموشی بسپاریم، شاید هم خود هندوانه را .

آیا وقتش نیست که تغییری در محصولات کشاورزی بدهیم ؟

بیماری های مهم هندوانه و خربزه را در این لینک مطالعه کنید

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۳۶
علی سلیمانی


رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند.

زمانی که خواب هستی و ناگهان،به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار می‌شوی ؛ این بیداری، رزق است، چون بعضی‌ها بیدار نمی‌شوند.

زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند صبری به تو می دهد که چشمانت را از آن بپوشی،این صبر، رزق است.

زمانی که در خانه لیوانی آب، به دست پدر یا مادرت میدهی این فرصت نیکی کردن ، رزق است.

گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست با گفته هایت نباشد ؛ ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی این تلنگر، رزق است.

رزق و روزی
یکباره یاد کسی می افتی که مدتهاست ازو بی خبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش ، این یادآوری ؛ رزق است.

رزق واقعی این است.. رزق خوبی ها،نه ماشین نه درآمد و . . .


اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد،اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد.

ودر اخر همینکه عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفسشان گرم است و سلامت ؛ این بزرگترین رزق خداوند است
:
در روز دحو الارض "روز گسترده شدن زمین" عرصه ی توفیقات تون گسترده تر و
زندگیتون پر از رزق خوبی ها

والله خیر الرازقین



 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۱۴
علی سلیمانی